بهترین شعرهای عباس معروفی ، دانلود اشعار عباس معروفی، زندگینامه عباس معروفی و همسرش ، اشعار زیبای عباس معروفی ،آثار عباس معروفی ، اسامی کتاب های عباس معروفی ، اینستاگرام عباس معروفی ، سایت عباس معروفی ، ویبلاگ عباس معروفی ، کانال تلگرام عباس معروفی ، فیسبوک عباس معروفی ، عکس جدید عباس معروفی ، بیوگرافی زن عباس معروفی ، تصویر همسر عباس معروفی ، تصاویر خانواده عباس معروفی ، زیباترین اشعار عباس معروفی ، قشنگترین شعر عباس معروفی ، دانلود دیوان اشعار عباس معروفی
بهترین اشعار عباس معروفی ، بیوگرافی عباس معروفی ، عکس همسر عباس معروفی
عباس معروفی (زاده ۲۷ اردیبهشت ۱۳۳۶ سنگسر) نویسنده، نمایشنامهنویس، ناشر و روزنامهنگار معاصر ایرانی مقیم آلمان است. عباس معروفی فعالیت ادبی خود را زیر نظر هوشنگ گلشیری آغاز کرد و در دهه شصت با چاپ رمان سمفونی مردگان در عرصه ادبیات ایران به شهرت رسید.
عباس معروفی به خاطر موضع گیری علیه حکومت ایران بارها بازجویی شد و سرانجام تحت فشار سیاسی از ایران خارج شد و به آلمان رفت.
زندگینامه عباس معروفی
عباس معروفی به سال ۱۳۳۶ خورشیدی در سنگسر (مهدیشهر کنونی) متولد شد. عباس معروفی فارغ التحصیل هنرهای زیبای تهران در رشته هنرهای دراماتیک است و حدود یازده سال معلم ادبیات در دبیرستانهای تهران بودهاست.
مای پیکس لاو : نخستین مجموعه داستان عباس معروفی با نام «رو به روی آفتاب» در سال ۱۳۵۹ در تهران منتشر شد. پیش و پس از آن نیز داستانهای او در برخی مطبوعات به چاپ میرسید اما با انتشار «سمفونی مردگان» بود که نامش به عنوان نویسنده تثبیت شد.
در سال ۱۳۶۹ مجله ادبی «گردون» را پایه گذاری کرد و بطور جدی به کار مطبوعات ادبی روی آورد. سبک و روال وی در این نشریه با انتظارات دولت ایران مغایر بود و موجب فشارهای پی در پی و سرانجام محاکمه و توقیف آن شد.
عباس معروفی در پی توقیف «گردون» ناگزیر به ترک وطن شد. عباس معروفی به آلمان رفت و مدتی از بورس «خانه هاینریش بل» بهره گرفت. اما پس از آن برای گذران زندگی دست به کارهای مختلف زد؛ عباس معروفی مدتی به عنوان مدیر یک هتل کار کرد و پس از آن «خانه هنر و ادبیات هدایت» را که کتابفروشی بزرگی است در خیابان کانت برلین، بنیاد نهاد و به کار کتابفروشی مشغول شد. و کلاسهای داستان نویسی خود را نیز در همان محل تشکیل داد.
عباس معروفی سردبیر نشریه ادبی گردون بود که توقیف شد.
عباس معروفی همچنین بنیانگذار دو جایزه ادبی قلم زیر گردون و تیرگان است.
آثار عباس معروفی
رمان
سمفونی مردگان (۱۳۶۸)
سال بلوا (۱۳۷۱)
پیکر فرهاد
فریدون سه پسر داشت (۱۳۸۲)
ذوب شده (۱۳۸۸)
تماماً مخصوص (۱۳۸۹)
مجموعه داستان
پیش روی آفتاب (۱۳۵۹)
آخرین نسل برتر (۱۳۶۵)
عطر یاس (۱۳۷۱)
دریاروندگان جزیره آبیتر (۱۳۸۲)
آن شصت هزار، آن شصت نفر
نمایشنامه
تا کجا با منی (۶۲-۱۳۶۱)
ورگ (۱۳۶۵)
دلی بای و آهو (۱۳۶۶)
آونگ خاطرههای ما (سه نمایشنامه) (۱۳۸۲)
مجله
مجله ادبی گردون
جوایز عباس معروفی
جایزه«بنیاد انتشارات ادبی فلسفی سور کامپ»، ۲۰۰۱[۲]
برنده جایزه بنیاد ادبی آرتولد تسوایگ در سال 2002
پانویس
وبگاه سخن
: ۲٫۰ ۲٫۱ رادیو زمانه
منابع
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به عباس معروفی در ویکیگفتاورد موجود است.
زندگینامه عباس معروفی در وبگاه بیبیسی
دست های تو
دست هات دلم را برد
گفته بودم؟
حالا دست های تو
تمام ثروت من است.
"عباس معروفی"
برچسبها: اشعار عباس معروفی، دست های تو
اگر باد نبود
اگر باد نبود
کنارم بند میشدی
همینجا که میدانی !
اگر باد نبود
آسمانم را سراسر ابر نمیگرفت ...
و من
این همه دلتنگ نمیشدم ابرآلود ...
این همه در دلم نمیباریدم ...
و این همه از شوق آفتاب نمیآمدم کنار پنچره ...!!
همیشه خیال میکردم
تو میآیی
و من آمدنت را تماشا میکنم
همیشه،
باد، پنجره را به هم کوبید ...
و باران ِ تندی گرفت!!
"عباس معروفی"
+ با تشکر از خانم "مهربانو" برای ارسال شعر.
برچسبها: اشعار عباس معروفی، شعر باد
بوی تنت
بوی تنت
مرا برمیگرداند
به دوران پیش از خودم
پیش از آن که باشم.
مگر پیش از تو
سیب هم وجود داشت؟
"عباس معروفی"
برچسبها: اشعار عباس معروفی
هیچ کس شبیه تو نیست
حتی یک نفر در این دنیا
شبیه تو نیست...
نه در نفس کشیدن،
نه در نفس نفس نفس زدن،
و نه از قشنگی...
نفس مرا بند آوردن!!
"عباس معروفی"
برچسبها: اشعار عباس معروفی
بیتابی
بیخوابیام را
یک شب در آغوش تو چاره میکنم!
عشق من
بیتابیام را چه کنم ...؟
"عباس معروفی"
برچسبها: اشعار عباس معروفی
جاذبه تو
من فکر میکنم
جاذبهی تو از خاک نبوده
از آسمان بوده
از سیب نبوده
از دستهات بوده
از خندههات
موهات
و نگاه برهنهات
که بر تنم میریخت.
"عباس معروفی"
برچسبها: اشعار عباس معروفی، دستهای تو، خنده های تو
قلمرو تو
به زودی در آغوشت می گیرم
می خواهم توی بغلت
همه اش بمیرم
و تو مدام بوسم کنی
تا خدا به بودنش شک کند!
می شود؟
mypixlove.blogsky.com
قلمرو موسیقی
قلب است
جایی که تو راه می روی
همه آهنگ ها
از موهای تو
به آسمان می رسد،
بخند.
mypixlove.blogsky.com
می شود پرتقالم را
بیاورم توی تختخواب؟
قول می دهم پرتقالی نشوی.
mypixlove.blogsky.com
قلمرو تو چشم است
در هوایی بارانی
دارم تمام می شوم،
بیا.
mypixlove.blogsky.com
تو بخواه
تا من برایت بمیرم
به طمع یک بوسه
با طعم نارنجی
یا هر رنگی تو بخواهی.
هرچقدر هم که عاشقت باشم
نمی توانم عاشقی ام را
به تو ترجیح دهم
هر چقدر که عاشقی بلد باشم
خرج تو می کنم
آقای من!
به جاش
تو برای من لبخند بزن.
می شود؟
mypixlove.blogsky.com
همه ی کوچه ها را گشته ام
ایستگاه ها، فرودگاه ها، پارک ها
کافه های شلوغ
پاتوق های کوچک
خیابان ها و میدان ها
حالا من
به آسمان هم
نگاه نمی کنم
زیرا در آنجا هم نیستی
آب شده ای در چشم هام
یک قطره ی پاک.
خانه را هم گشته ام
بانوی من!
می شود کمد لباس را باز کنم
تو آنجا باشی و بخندی باز؟
می شود؟
mypixlove.blogsky.com
کاش می شد حرف نزنم
و فقط دستهات را
روی تنم لمس کنم.
"عباس معروفی – پونه ایرانی"
از کتاب: نامه های عاشقانه / نشر گردون / 2011 / آلمان
برچسبها: اشعار عباس معروفی، پونه ایرانی، کتاب نامه های عاشقانه، نامههای عاشقانه و منظومهی عین
آونگ
در نور شمع
زن تری؛
در آفتاب صبح که چشم باز میکنی
فرشته تر؛
و من بین این دو زیبایی ِ با شکوه
عاشقانه آونگ شده ام ...!
"عباس معروفی"
برچسبها: اشعار عباس معروفی
برگ زیتون
با بودنت
خدا هم هست
و زمین میچرخد به دور خورشیدی
که تویی.
mypixlove.blogsky.com
دوستت دارم
تا ابد مال تو
باهاش نان بخر
باهاش دور بزن در میدان شهر
مثل پلاک بینداز به گردنت
پلاک جنگ؟
جنگ... میدانی چیست؟
هشت سال به گردنت بیاویزم
از من خسته میشوی؟
پلاک جنگ نه
گل میخک
برگ زیتون
گوشهی موهات...
دوستت دارم
تا ابد مال تو
باهاش ستاره رصد کن
باهاش برام نامه بنویس.
mypixlove.blogsky.com
می آیی همه دنیا را خاموش کنیم؟
و بعد
تو همه اش را روشن کنی؟
اصلاً میآیی خورشید را
برای خدا پس بفرستیم
و تو ببینی که حضورت کافیست؟
mypixlove.blogsky.com
هرجا باشی
برای دیدن تو
شهر به شهر خواهم آمد
آنقدر که از پرتگاه زندگی بیفتم.
mypixlove.blogsky.com
دستهات!
دستهات را از من نگیر.
وقتی شیفته در رویاهام
دنبال تو میگردم
چیزی ته دلم زیر و زبر میشود
سرم را توی بغلم میگیرم
حیف که نیستی
حیف که برای من
شمع هم نمیتوانی روشن کنی!
mypixlove.blogsky.com
فرقی دارد کجا باشم؟
خندان در آینه
یا منتظرت کنار پنجره...
هر جا که باشی
در آغوش منی
خودت هم این را می دانی.
"عباس معروفی – پونه ایرانی"
از کتاب: نامه های عاشقانه / نشر گردون / برلین 2011 / (نسخه PDF/ص126)
--------------------------mypixlove.blogsky.com----------------------------
پی نوشت: متاسفانه این شعر زیبا با ترکیب های دیگه هم در برخی وبلاگ ها منتشر شده است که بعضا شالوده اصلی شعر بهم ریخته و حتی گنگ شده است خصوصا انتهای شعر. و واقعا برای من سوال هست که چرا و چطور این اتفاق می افتد!؟ احتمالا سهل انگاری یک نفر و کپی کاری بقیه!
در هر حال متن فوق از روی نسخه اصلی کتاب (نسخه PDF) نوشته شده است.
برچسبها: اشعار عباس معروفی، پونه ایرانی، کتاب نامه های عاشقانه، نامههای عاشقانه و منظومهی عین
دوستت ﺩﺍﺭﻡ ﻣﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﺫﻫﻨﻢ ...
دوستت ﺩﺍﺭﻡ
ﻣﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﺫﻫﻨﻢ ﻣﯽﺭﯾﺰﺩ ﺗﻮﯼ ﺩﺳﺖﻫﺎﻡ
ﺑﺎﻫﺎﺵ ﭼﮑﺎﺭ ﮐﻨﻢ؟
ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺑﮕﺬﺍﺭﻣﺶ ﮔﻮﺷﻪﻫﺎﯼ ﻟﺒﺖ؟
ﺑﻌﺪ ﺑﺮﺵ ﺩﺍﺭﻡ
ﻧﮕﺎﻫﺖ ﮐﻨﻢ
ﻭ ﻧﺪﺍﻧﻢ ﭼﻪ ﺧﺎﮐﯽ ﺑﻪ ﺳﺮﻡ ﺑﺮﯾﺰﻡ؟
"عباس معروفی"
برچسبها: اشعار عباس معروفی
تنهایی
وقتی آدم یک نفر را دوست داشته باشد بیشتر تنهاست.
چون نمی تواند به هیچ کس جز به همان آدم بگوید که چه احساسی دارد.
و اگر آن آدم کسی باشد که تو را به سکوت تشویق می کند، تنهایی تو کامل می شود.
"عباس معروفی"
(از کتاب: سمفونی مردگان)
برچسبها: اشعار عباس معروفی، کتاب سمفونی مردگان
عطر نارنج!
آخرین بار
که داشتی تنت را
به من شیرفهم میکردی
فهمیدم پرواز
دستنیافتنی نیست
پرندهام را بغل کردم
و در عطر نارنجهات
شناور شدم.
"عباس معروفی"
------------mypixlove.blogsky.com--------------------------mypixlove.blogsky.com---------------------
دفتر عشق:
گاهی با دویدن برای رسیدن به کسی،
نفسی برای ماندن در کنار او نخواهی داشت!
پس با کسی بمان
که نصف راه را به سمتت دویده باشد...
"ناشناس"
برچسبها: اشعار عباس معروفی
گل قشنگم ...
تو لیلی نیستی
من اما
مجنون حرف هات می شوم
دیوانه ی دست هات
مبهوت خنده هات
گل قشنگم
شیرین نیستی
ولی من
صخره های شب را
آنقدر می تراشم
تا خورشیدم طلوع کند
و تو
در آغوشم بخندی.
برچسبها: اشعار عباس معروفی
ﺟﺎﯼ ﻣﻦ ﺑﻨﺸﯿﻦ
ﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﻟﺐ ﻫﺎﺕ
ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺭﺍ ﭘﺮﺕ ﮐﺮﺩﻩ؟
ﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ
ﺩﻟﺘﻨﮓ "ﺗـــﻮ" ﺑﻮﺩﻩ ﺍﯼ
ﺗﺎ ﺑﻔﻬﻤﯽ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ؟
یکبار ﺑﺨﻮﺍﺏ،
ﺟﺎﯼ ﻣﻦ ﺑﻨﺸﯿﻦ ﻭ
ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﺁﺭﺍﻣﺖ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ ...
"ﻋﺒﺎﺱ ﻣﻌﺮﻭﻓﯽ"
-----------------------------------------------------
دفتر عشق:
...
گاهی اگر از خواب میپرم
و به تو خیره میشوم
یعنی صبح به این زودی
در حد مرگ دوستت دارم.
"آرش شفاهی"
برچسبها: اشعار عباس معروفی، شعر دوستت دارم
با تو هیچ وقت از شک نخواهم گفت
...
با تو هیچ وقت از شک نخواهم گفت
از دلم می گویم
دلی که بی حیا
جلو چشمانت برهنه می چرخد
و با هر نگاه تو
وسط چشمخانهی پر اشکم
خندهی شادی سر می دهد
...
لبخندی بزن تا در افق
همچو خورشید تا همیشه پیدا باشی
می دانی؟
از آن رو نمی خوابم
که با تو هیچگاه شب نمی آید
با تو همیشه روزم
mypixlove.blogsky.com
همه راه
اگر آتش و آب باشد
حتی اگر خدا
گل کوچکی در سراب باشد
در مقصدش
تو ایستاده ای
دختر اردیبهشت!
فقط بگو
کجای زمین می رسم به تو؟
"عباس معروفی - پونه ایرانی"
(حروف بزرگ از عباس معروفی و حروف کوچک از پونه ایرانی)
از کتاب: نامه های عاشقانه / نشر گردون / 2011
-----------------------------mypixlove.blogsky.com--------------------------------------------
دفتر عشق:
+ مرا به یاد آور آنگاه که خواهم رفت، آنگاه که به سرزمین سکوت خواهم رفت، آنگاه که دستان تو دیگر جایی برای آرمیدن من نخواهد بود... کریستینا روزتی
++ هنوز عطر موی تو نرفته از هوای من، این روز ها بی تاب تر از همیشه می گذرد "ناشناس" ...
برچسبها: اشعار عباس معروفی، پونه ایرانی، کتاب نامه های عاشقانه، نامههای عاشقانه و منظومهی عین
دست های قشنگ تو
عشقم به تو
خارج از تحمل خداست!
بگو چه کنم؟
آقای من!
mypixlove.blogsky.com
خوش بهحال آن مرد
که در زندگیش
تو راه بروی
خوش به حال مردی
که براش
تو شیرینزبانی کنی
خوش به حال مردی
که دستهای قشنگ تو
دگمههای پیرهنش را
باز کند، ببندد
تا لبهات به نجوایی بخندد.
خوش به حال من!
mypixlove.blogsky.com
حسرت دستهات مانده
به چشمهام
به خوابهام
به کش و قوسهای تنم.
در حسرت دستهات
پرپر میزنم.
@
چقدر برات قصه بگویم
چقدر ببوسمت
نوازشت کنم
موهات را نفس بکشم
تا خوابت ببرد؟...
چقدر نگاهت کنم سیر
نگاهت کنم
تا خوابم ببرد؟
"عباس معروفی-پونه ایرانی"
(حروف بزرگ از عباس معروفی و حروف کوچک از پونه ایرانی)
از کتاب: نامه های عاشقانه / نشر گردون / 2011
برچسبها: اشعار عباس معروفی، پونه ایرانی، کتاب نامه های عاشقانه، نامههای عاشقانه و منظومهی عین
افسانه تو
چرا وقتی می روی
همه جا تاریک می شود؟
انگار از اول مرده بودم
و ترسیده بودم
و تو هم نبودی…
نه اینکه گریه کنم، نه
فقط دارم تعریف می کنم چرا بغض کرده بودم
و آرام نمی گرفتم
mypixlove.blogsky.com
چه آرزوی دل انگیزی ست!
نوشتن افسانه ای عاشقانه
بر پوست تنت
و خواندن آن
برای تو …
چه آرزوی شورانگیزیست!
تملّک قیمتی ترین کتاب خطی جهان
ورق زدنش،
دست به آن کشیدن،
و همین نوازش ساده
که زیر نگاهم لبخند بزنی …
چه افسانه ی قشنگی
به تنت می نویسم
بانوی من !
چه قشنگ به تنت افسانه می خوانم.
mypixlove.blogsky.com
می دانی؟
حتا صدای قلبم هم نمی آمد
انگار همه اش را برای نفس هات شمرده باشم
حالا تمام شده بود …
نه اینکه ترسیده باشم، نه
فقط می خواستم بگویم چرا نصف شب پاشدم
و رفتم زیر تخت خوابیدم
که خدا مرا
بی تو نبیند!
mypixlove.blogsky.com
دست های تو
مرا به خدا می رساند
و دستهای من
مرا به تو
پله پله پُر می شوم
از خودم، از تنم
ساغری می شوم به دستت
نگاهت را بر تنم بریز ...
و بنوش.
نه اینکه دلتنگ نشده باشم، نه
فقط میخواستم بدانی
آره آقای من!
انگار که ساعت از همان اول
بی قرارتر از من بود
که نفهمیدم چرا یکباره
معنیاش از زندگی من افتاد
نه اینکه تقصیر من باشد
نه به خدا
از همان اول هم که آمدی
روزها را رنگی رنگی میکردم
که زودتر بیایم توی بغلت
می خواهی با خیالت زندگی کنم؟
دستت را بگیرم
ببرم رستوران مکزیکی؟
چی سفارش بدهم
که بیشتر از من دوست داشته باشی؟
یک لقمه بگذارم دهن تو
یک لحظه نگاهت کنم؟
چی می نوشی؟
می دانی؟
هیچ کدام از اینها را که گفتم
اصلاً نمی خواهم
فقط باش
همین.
"عباس معروفی-پونه ایرانی"
(حروف بزرگ از عباس معروفی و حروف کوچک از پونه ایرانی)
از کتاب: نامه های عاشقانه / نشر گردون / 2011
برچسبها: اشعار عباس معروفی، پونه ایرانی، کتاب نامه های عاشقانه
تو را با هیچ چیز عوض نمیکنم
بانوی من!
از شانههات شروع کنم برسم به دستهات
یا از دستهات بروم بالا؟
یک وقت نگاهم نکنی!
دستپاچه میشوم
لبهات را میبوسم
نوشتههات را بزرگ میکنم
میچسبانم به آینه
که به جای خودم
تو لبخند بزنی
من؟
من با صدای نفس کشیدنت هم
عاشقی می کنم
حتی اگر آرام و بی صدا
خودم را بگذارم در دستهات
و بروم
حتی وقتی از کنارت رد شوم
برای پرت نشدن حواست
بوی تنت را پُک بزنم
نه!
تو را با هیچ چیز عوض نمیکنم
حتی با زندگی
...
این سه تا نقطه را برای تو گذاشتهام
عشق من!
همیشه اینها نشانهی سانسور نیست
هزار حرف و تصویر و خاطره
در آن خوابیده
مثل من که وقتی نگاهت کنم
سه نقطه بیشتر نمیبینم
تو
من
و خدا
که از دیوانگی سر به بیابان گذاشت!
"عباس معروفی"
سرنوشت من
ﺗﻮ اﻧﺘﺨﺎب ﻣﻦ ﻧﺒﻮدی
ﻋﺸﻖ من!
ﺳﺮﻧﻮﺷﺘﻢ ﺑﻮدی
ﺗﻨﻬﺎ اﻧﮕﻴﺰه ﻣﺎﻧﺪﻧﻢ
در اﻳﻦ واﻧﻔﺴﺎی ﺷﻠﻮغ
در اﻳﻦ زﻧﺪﮔﻲ ﺑﻲ اﻋﺘﺒﺎر …
"عباس معروفی"
شهرزاد من!
شهرزاد من!
وقتی نیستی
فکر میکنم تو آمدهای
من هم آمدهام
ولی شکل نیافته هستی
هنوز جهان را نساختهاند
و من به دنبال زمین میگردم
که با انگشت روی زمین خط بکشم
بر تنت
و بگویم خانهی ما اینجاست.