دانلود، عکس جدید 96 ،فیلم کلیپ 2017

دانلود مولودی و مداحی ،خبر ،عکس جدید، فیلم ،آهنگ، سرگرمی، ورزشی، نوروز 96، کلیپ

دانلود، عکس جدید 96 ،فیلم کلیپ 2017

دانلود مولودی و مداحی ،خبر ،عکس جدید، فیلم ،آهنگ، سرگرمی، ورزشی، نوروز 96، کلیپ

دانلود مولودی و مداحی ،خبر ،عکس جدید، فیلم ،آهنگ، سرگرمی، ورزشی، نوروز 96، کلیپ

  • ۰
  • ۰
  • چرا احمدی نژاد در انتخابات ۹۶ رد صلاحیت شد |۳۱ فروردین ۹۶

     علت تایید نشدن احمدی نژاد در انتخابات ۹۶ چی بود

    دلیل رد صلاحیت احمدی نژاد در انتخابات ۹۶

    رد صلاحیت احمدی نژاد ۹۶ , علت رد صلاحیت احمدی نژاد , دلیل رد صلاحیت احمدی نژاد سال ۹۶ , علت رد صلاحیت احمدی نژاد ۹۶ , رد صلاحیت احمدی نژاد انتخابات ۹۶ , رد صلاحیت احمدی نژاد انتخابات ۱ اردیبهشت ۹۶ , دلیل رد صلاحیت احمدی نژاد انتخابات ۹۶ , رد صلاحیت احمدی نژاد در انتخابات , رد صلاحیت احمدی نژاد ریاست جمهوری ۹۶ , علت رد صلاحیت احمدی نژاد ریاست جمهوری ۹۶ , دلیل رد صلاحیت احمدی نژاد ریاست جمهوری ۹۶ , خبر رد صلاحیت احمدی نژاد ریاست جمهوری ۹۶ , واکنش رد صلاحیت احمدی نژاد ریاست جمهوری ۹۶

    دلیل رد صلاحیت احمدی نژاد از سوی شورای نگهبان 31 فروردین 96

     

     

    در سایت مکعب یخی علت رد صلاحیت محمود احمدی نژاد مشخص  شد با ما همراه باشید

    iCeCub.Ir

    رد صلاحیت احمدی نژاد

    دلیل رد صلاحیت احمدی نژاد از سوی شورای نگهبان که امروز پنجشنبه ۳۱ فروردین ۹۶ اعلام شد طوفان بهاری را از سوی برخی کانال های تلگرام در پی داشته است.

    محمود احمدی نژاد رد صلاحیت شد و حسن روحانی، اسحاق جهانگیری، ابراهیم رئیسی، محمدباقر قالیباف و مصطفی هاشمی طبا و مصطفی میرسلیم به عنوان ۶ کاندیدای تایید صلاحیت شده انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم معرفی شده اند. (این خبر را در اینجا دنبال کنید) اما پیش از این رخداد بسیاری بر این باور بودن که صلاحیت او برای نامزدی دوباره انتخابات زیر سوال است. دلایل این افراد را در ادامه می خوانید:

    نامزدی محمود احمدی نژاد برای انتخابات ریاست جمهوری وضعیت انتخاباتی اردوگاه اصولگرایان را به‌ هم ریخته است. فعالان سیاسی این جریان امیدوارند شورای نگهبان با ردصلاحیت احمدی نژاد این سنگ را از پیش پای نامزدهای اصلی آنها بردارد. اصلاح طلبان و اعتدالگرایان نیز از ردصلاحیت احتمالی احمدی نژاد سخن می گویند اما برخی از آن ها معتقدند بهتر است احمدی نژاد در فرآیند انتخابات بماند و با رای مردم کنار رود.

    احمد توکلی روز گذشته طی نامه ای به شورای نگهبان با ذکر دلایلی خواستار ردصلاحیت رییس جمهوری پیشین شد. او در نامه خود تاکید کرد “آقای احمدی‌نژاد به ولایت فقیه پایبند نیست.” او دو اتفاق در زمان دوره دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد را برای اثبات عدم پایبندی احمدی نژاد به ولایت فقیه کافی دانسته است.

    “عدم تمکین نسبت به دستور رهبری در انتصاب مشایی” و “خودسری در قبال دستور ولی امر در ماجرای عزل وزیر اطلاعات” دو ماجرای اصلی هستند که توکلی به آن ها استناد کرده است. او همچنین چندین مورد از تخلفات احمدی نژاد در دوران ریاست جمهوری اش را ذکر کرده است.

    توکلی در پایان نامه اش با ذکر موارد و استدلال های خود خطاب به اعضای شورای نگهبان نوشته است: «شما در خیر و شر ناشی از سیاست ها، عملکردها و موضعگیری های داوطلبی که نامزدی وی را تأئید می کنید، شریک هستید و این مسئولیت نه تنها در دنیا، بلکه در آخرت می‌تواند اسباب عزت یا خدای ناخواسته سبب خواری گردد. حال این شمایید که باید بی صلاحیتی قطعی این فرد را به اطلاع ملت شریف برسانید.»

    در کنار توکلی دیگر فعالان سیاسی اصولگرا نیز از لزوم ردصلاحیت احمدی نژاد می گویند. این گروه در انتخابات های گذشته از حامیان او بودند. آن ها معتقدند احمدی نژاد برخلاف توصیه صریح رهبر انقلاب درباره عدم نامزدی او در انتخابات، ثبت نام کرده است. همین مسئله ولایت مداری او را به شدت زیر سوال می برد. عده ای دیگر از اصولگرایان بسیار پیش‌تر رفته‌اند و رییس‎جمهور پیشین را متهم کرده اند که تحت نفوذ انگلیس نامزد انتخابات ریاست جمهوری شده است.

    با این وجود ناصر ایمانی تحلیل‌گر سیاسی اصولگرا معتقد است: «احمدی نژاد ردصلاحیت خواهد شد. حتی اگر توصیه رهبری برای عدم ورود او به انتخابات هم وجود نداشت باز هم تائید صلاحیت نمی شد.»

    قریب به اتفاق ناظران سیاسی معتقدند محمود احمدی نژاد با نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری “انتحار سیاسی” کرده و به “سیم آخر” زده است.

    عباس سلیمی نمین فعال سیاسی اصولگرا معتقد است: «آقای احمدی نژاد نشان داد که از هیچ اصلی تبعیت ندارد، نه اصل اخلاقی، نه اصل اعتقادی و نه اصول رایج برای او معنا و مفهوم ندارد بنابراین بعید است چنین آدمی برای جایگاه مهم ریاست جمهوری تأیید صلاحیت شود.»

    او برخی گمانه زنی‌ها درباره تبعات ردصلاحیت احمدی نژاد را رد کرد و گفت: «هیچ موج اجتماعی ایجاد نمی‌شود. آقای احمدی‌نژاد یک توهمی دارد چون فکر می کند با ردصلاحیت او یک موج اجتماعی به وجود می آید در صورتی که خیر این طور نخواهد شد و موجی در اجتماع شکل نخواهد گرفت که او بتواند از آن به نفع خود بهره برداری کند.»

    عباس عبدی تحلیلگر و فعال سیاسی اصلاح طلب نیز امروز در گفت و گویی از احتمال قوی ردصلاحیت احمدی نژاد گفت. او معتقد است: «تایید احمدی نژاد به این معنی است که شورای نگهبان دچار یک تحول اساسی شده است که او را تاییدصلاحیت کرده. به علاوه این کار به معنای آن است که اصولگرایان او را به عنوان نامزد سیاسی خود پذیرفته‌اند و کار جمنا تمام شده تلقی می‌شود.»

    دلیل رد صلاحیت احمدی نژاد از سوی شورای نگهبان 31 فروردین 96

    دلیل رد صلاحیت احمدی نژاد از سوی شورای نگهبان ۳۱ فروردین ۹۶

    عبدی درباره اینکه اصولگرایان چگونه با حضور احنمدی نژاد در انتخابات روبه رو شوند افزود: «اصلاح‌طلبان باید از نامزدی همه طیف‌ها بدون اعمال سلیقه دفاع کنند. از جمله از جناح احمدی‌نژاد ولی در مورد این دو نفر پیش از مساله نامزدی و صلاحیت آنان باید خواهان رسیدگی قضایی به اقدامات خلاف قانون آنان شد. اگر تبرئه شدند، حق شرکت در انتخابات را دارند. در غیر این صورت ابتدا باید به آن اتهامات پاسخ دهند و مجازات آن را متحمل شوند.»

    بحث رد صلاحیت احمدی نژاد در میان حامیان او نیز موضوعی چالش برانگیز است. در روزهای پس از ثبت نام او این بحث گمانه زنی‌ها و واکنش‌های زیادی را در صفحات و کانال‌های اجتماعی حامیان احمدی نژاد ایجاد کرده است.

    عبدالرضا داوری یکی از مشاوران او در توئیتی نوشته است: «سنگین شدن آتش جبهه بین العباسین (از عباس عبدی تا عباس سلیمی نمین) علیه احمدی نژاد و بقایی، نشانه عبور عدالتخواهان از فیلتر شورای نگهبان است.»

    حامیان احمدی نژاد او حمید بقایی را نامزد “جبهه عدالتخواه” معرفی می کنند. با وجود این که داوری این توئیت را منتشر کرده است، اما در توئیتی دیگر تاکید کرده است “میزان “رای ملت” است نه “سلیقه شورای نگهبان”. او همچنین توئیت کرده است: «نه تنها در رقابت کاذب بنی امیه و بنی عباس مشارکت نمیکنیم بلکه آن را برهم می زنیم.»

    در حالی که بحث بر سر تائید یا رد صلاحیت محمود احمدی نژاد بحث های زیادی در گرفته است اما او معتقد است هیچ دلیلی برای ردصلاحیتش وجود ندارد.

    احمدی نژاد بعد از ثبت نام برای شرکت در انتخابات در پاسخ به خبرنگارانی که او را در همین زمینه مورد سئوال قرار داده بودند گفت: “رهبری به من توصیه کردند که در انتخابات کاندیدا نشوم… بعضی می گویند این توصیه نهی کامل است. اما آنچه رهبری گفتند یک توصیه است.”

    البته او از امکان ردصلاحیتش به خاطر اتفاقات دوره دوم ریاست جمهوری اش چیزی نگفته است.

    حالا با گذشت چند روز از مهلت بررسی صلاحیت های نامزدهای انتخابات باید دید نظر شورای نگهبان چیست. همه نگاه ها به این شورای بسته شده است. نظری که می تواند سرنوشت انتخابات را تحت تاثیر قرار دهید.

     

     

    احمدی‌نژاد: چه دلیلی دارد ردصلاحیت شوم

    درحالی که پیشتر «انتخاب» از وعده ۲۵۰ هزارتومانی احمدی نژاد برای انتخابات ۹۶ خبر داده بود، برخی منابع از احتمال ردصلاحیت او خبر دادند و احمدی نژاد، نسبت به آن …

    ردصلاحیت احمدی‌نژاد

    اصلاح طلبان و اعتدالگرایان نیز از ردصلاحیت احتمالی احمدی نژاد سخن می گویند اما برخی از آن ها معتقدند بهتر است احمدی نژاد در فرآیند انتخابات بماند …

    آیا احمدی‌نژاد تایید صلاحیت خواهد شد

    همزمان با اعلام حضور غیرمنتظره محمود احمدی‌نژاد در انتخابات ریاست جمهوری ۲۹ اردیبهشت ماه، بحث در مورد تایید یا رد صلاحیت او توسط شورای نگهبان در …

    دلایل رد صلاحیت احمدی ن‍ژاد

    در نامه احمد توکلی به شورای نگهبان تشریح شد؛. دلایل رد صلاحیت احمدی ن‍ژاد. شما در خیر و شر ناشی از سیاست ها، عملکردها و موضعگیری های داوطلبی که …

    رد صلاحیت مشایی رد احمدی‌نژاد است

    رد صلاحیت مشایی رد احمدی‌نژاد است … وجود حضور هاشمی او را تایید صلاحیت کند یا خیر، اما به علت این‌که ما به دنبال حماسه سیاسی هستیم، هاشمی تایید صلاحیت می‌شود.

    احمدی‌نژاد: چرا باید ردصلاحیت شوم

    محمود احمدی نژاد، برخی گمانه زنی ها درباره احتمال رد صلاحیتش برای حضور در انتخابات آینده ریاست جمهوری را رد کرده و گفته شورای نگهبان دلیلی برای ردصلاحیت من …

    دلایل رد و تایید صلاحیت احمدی نژاد از نظر بی بی سی فارسی

    اخبار ضدونقیضی نیز درباره صلاحیت محمود احمدی نژاد منتشر شده است که اکثر آن ها از ردصلاحیت احمدی نژاد و بقایی خبر می دهند. پیش از این سخنگوی …

    احمدی‌نژاد ردصلاحیت می‌شود؟

    احمدی‌نژاد ردصلاحیت می‌شود؟ عضو شورای سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان نتایج به دست آمده از انتخابات هفتم اسفند را دورنمایی از انتخابات ریاست جمهوری سال آینده می‌داند و …

برچسب ها

  • علی حرفه ای
  • ۰
  • ۰
  • مهمان دورهمی جمعه ۱ اردیبهشت ۹۶ کیست

    , مهمان دورهمی ۱ اردیبهشت, مهمان برنامه دورهمی ۱ اردیبهشت ۹۶ , مهمان ۱ اردیبهشت ۹۶ برنامه دورهمی , مهمان برنامه ۱ اردیبهشت ۹۶ دورهمی کیه؟ , برنامه دورهمی ۱ اردیبهشت ۹۶ کی پخش میشه؟ , مهمان برنامه دورهمی جمعه ۱ اردیبهشت ۹۶ چه کسی است؟ , ساعت پخش دورهمی ۱ اردیبهشت ۹۶ , زمان پخش برنامه دورهمی ۱ اردیبهشت ۹۶ , دانلود برنامه دورهمی جمعه  ۱ اردیبهشت ۹۶

    دانلود برنامه دورهمی

     

    مهمان دورهمی جمعه ۱ اردیبهشت ۹۶ کیست

     

    مهمان برنامه دورهمی ۱ اردیبهشت ۹۶ , مهمان ۱ اردیبهشت ۹۶ برنامه دورهمی , مهمان برنامه ۱ اردیبهشت ۹۶ دورهمی کیه؟ , مهمان دورهمی جمعه کیست؟ , برنامه دورهمی ۱ اردیبهشت ۹۶ کی پخش میشه؟ , ساعت پخش دورهمی امشب جمعه , زمان شروع فصل دوم برنامه دورهمی , دورهمی , مهران مدیری , تاریخ پخش سری جدید دورهمی , دورهمی فصل دوم , دانلود فصل دوم برنامه دورهمی , مهمان امشب دورهمی کیست؟ , مهمان برنامه دورهمی جمعه ۱ اردیبهشت ۹۶ چه کسی است؟ , مهمان دورهمی امشب , زمان پخش فصل دوم دورهمی , ساعت پخش دورهمی ۱ اردیبهشت ۹۶ , خبر جدید درباره دورهمی سری جدید , زمان پخش برنامه دورهمی ۱ اردیبهشت ۹۶ , مهمان امشب دورهمی کیه؟

     

    مهمان دورهمی ۱ اردیبهشت ۹۶ کیست

    مهمان دورهمی ۳۱ فروردین ۹۶ کیست مهمان برنامه دورهمی ۱ اردیبهشت ۹۶, مهمان ۱ اردیبهشت ۹۶ برنامه دورهمی , مهمان برنامه ۱ اردیبهشت ۹۶ دورهمی کیه؟ , مهمان …

    مهمان دورهمی ۱ اردیبهشت ۹۶  کیست

    مهمان امشب دورهمی مهمان امشب دورهمی … است.تا ساعاتی دیگر لینک دانلود دورهمی با حضور ……

    پخش آنلاین دورهمی ۱ اردیبهشت ۹۶

    مهمان دورهمی ۱ اردیبهشت ۹۶ کیست. گروه فیلم : طنز. سال تولید : ۱۳۹۴٫ پخش : شبکه نسیم هر شب در نوروز ۹۶٫ کارگردان : مهران مدیری. بازیگران: سیامک انصاری ، الیکا …

    مهمان دورهمی جمعه ۱ اردیبهشت ۹۶ کیه

    لیلا اوتادی بازیگر زن سینما و تلویزیون امشب مهمان برنامه دورهمی می باشد و با مهران مدیری به گفت گو می پردازد. جمعه ۱ اردیبهشت / ساعت ۲۱.

    میهمان برنامه امشب برنامه دورهمی جمعه ۳۱ فروردین ماه ۹۶

    لیلا اوتادی بازیگر فیلم «چپ دست»، جمعه شب مهمان برنامه «دورهمی» می‌شود. nn n لیلا اوتادی بازیگر فیلم «چپ دست»، جمعه شب مهمان …

    مهمان دورهمی ۱ اردیبهشت ۹۶ کیست

    مهمان برنامه دورهمی ۱ اردیبهشت ۹۶ , مهمان ۱ اردیبهشت ۹۶ برنامه دورهمی , مهمان برنامه ۱ اردیبهشت ۹۶ دورهمی کیه؟ , مهمان دورهمی جمعه کیست؟ , برنامه …

برچسب ها

برنامه دورهمی 1 اردیبهشت 96 کی پخش میشه؟ تاریخ پخش سری جدید دورهمی خبر جدید درباره دورهمی سری جدید دانلود برنامه دورهمی جمعه 1 اردیبهشت 96 دانلود فصل دوم برنامه دورهمی دورهمی دورهمی فصل دوم زمان پخش برنامه دورهمی 1 اردیبهشت 96 زمان پخش فصل دوم دورهمی زمان شروع فصل دوم برنامه دورهمی ساعت پخش دورهمی 1 اردیبهشت 96 ساعت پخش دورهمی امشب جمعه مهران مدیری مهمان 1 اردیبهشت 96 برنامه دورهمی مهمان امشب دورهمی کیست؟ مهمان امشب دورهمی کیه؟ مهمان برنامه 1 اردیبهشت 96 دورهمی کیه؟ مهمان برنامه دورهمی 1 اردیبهشت 96 مهمان برنامه دورهمی جمعه 1 اردیبهشت 96 چه کسی است؟ مهمان دورهمی 1 اردیبهشت مهمان دورهمی امشب مهمان دورهمی جمعه 1 اردیبهشت 96 کیست مهمان دورهمی جمعه کیست؟
  • علی حرفه ای
  • ۰
  • ۰
  • دانلود قسمت ۱۰۱ سریال اکیا از نماشا

    سریال ترکی اکیا قسمت ۱۰۱ , دانلود سریال اکیا , دانلود قسمت ۱۰۱ سریال اکیا , دانلود قسمت ۱۰۱ اکیا , ۱۰۱ اکیا , دوبله فارسی قسمت ۱۰۱ سریال اکیا , دانلود اکیا ۱۰۱ , دانلود قسمت ۱۰۱ سریال اکیا از نماشا , نماشا قسمت ۱۰۱ سریال اکیا , اکیا ۱۰۱ , دانلود قسمت ۱۰۱ اکیا با لینک مستقیم , بیوگرافی بازیگران سرال اکیا , دوبله قسمت ۱۰۱ سریال اکیا , دوبله قسمت ۱۰۱ اکیا , دانلود دوبله قسمت ۱۰۱ اکیا , قسمت ۱۰۱ صد و یکم سریال اکیا , دانلود قسمت ۱۰۱ اکیا از نماشا , نماشا قسمت ۱۰۱ اکیا , سریال اکیا قسمت ۱۰۱ , پخش آنلاین قسمت ۱۰۱ سریال اکیا , پخش اینترنتی قسمت ۱۰۱ اکیا

    سریال اکیا - سایت مجله فارسی به آدرس www.majalefarsi.ir

     

    نام سریال : اکیا

    امتیاز : ۷.۵ از ۱۰

    کیفیت ویدئو : HD 720p

    تولید شده در : کانال GemTV

    دسته بندی بر اساس ژانر : درام ، عاشقانه

    شرح داستان : “اُکیا” داستان این سریال به زندگی و عشق بی انتهای اکیا و کمال اشاره دارد. کمال جوانی است از خانواده ای متوسط که در رشته معدن تحصیل کرده و شخصیتی درستکار دارد. اکیا دختری است که در محیط و خانواده ای ثروتمند بزرگ شده اما هیچ گاه خود را متعلق به آن زندگی نمی داند. او به دنبال آزادی و پرداختن به رویاهایش است. دست روزگار اکیا و کمال را به هم می رساند و آنها را درگیر عشقی بی پایان و پرماجرا می کند. اما بر اثر یک اتفاق از پیش تایین شده زندگی آنها یک شبه دچار تغییر شده و از هم جدا می شوند. پسر یکی از خانواده های قدرتمند جامعه اشراف استانبول، برای به دست آوردن اُکیا به هر کاری دست می زند. او برای از بین بردن عشق میان اُکیا و کمال تلاش می کند اما هیچ گاه موفق نمی شود. داستان این عشق بی پایان در ماجراهای این سریال نهفته است…

     

     

    **********************************

     

    معرفی سریال :

     

    خلاصه داستان تمام قسمت های سریال اکیا و قسمت های آخر سریال اکیا

    داستان سریال اکیا :

    کمال پسری جوان است که در محله‌ای فقیرنشین زندگی می‌کند. پدر او (حسین) آرایشگر است و مادرش (فهیمه) دوست دارد که کمال با برادر بزرگترش به نام تارک و خواهر کوچکش به نام زینب به خوبی و خوشی کنارهم باشند. نیهان هم دختری است که در نقطه‌ای دیگر از شهر در خانواده‌ای پولدار زندگی می‌کند و برادر دوقلویی به نام اوزان دارد. نیهان، پدرش (اوندر) را خیلی دوست دارد و مادری خودخواه به نام ویلدان دارد.  ویلدان می‌خواهد که نیهان با پسری به نام امیر ازدواج کند ولی نیهان او را دوست ندارد. کمال و نیهان اولین بار یکدیگر را در اتوبوس می‌بینند و نیهان که طراح است، صورت کمال را نقاشی می‌کند. یک ماه بعد، روز تولد نیهان، کمال و دوستش (صالح) در یک مرکز خریدa آن نقاشی را می‌بینند. نیهان هم برای تولدش مهمانی گرفته و دوستانش را دعوت کرده است. دوست صمیمی او (یاسمین) و همین‌طور امیر هم در آن مهمانی هستند. امیر در مهمانی با یک مرد که در حال رقصیدن با نیهان است دعوا می‌کند. نیهان هم عصبانی شده و از آنجا بیرون می‌رود و به سمت قایقش می‌رود. با عصبانیت می‌خواهد قایق را راه بیاندازد که ناگهان پایش به طناب گیر می‌کند و داخل آب می‌افتد. در حال غرق شدن است که بلافاصله کمال او را نجات می‌دهد. از این لحظه رابطه آن دو شروع می‌شود. یک روز امیر نقشه‌ای می‌کشد تا به نظر برسد اوزان دختری را کشته است. برای لو ندادن او به پلیس هم نیهان مجبور به ازدواج با او می‌شود. روز بعد که کمال از نیهان خواستگاری می‌کند، او “نه” می‌گوید، کمال هم تا مدتی افسرده می‌شود تا این که به زونگولداک منتقل می‌شود. چهار سال بعد در معدنی که کمال کار می‌کند حادثه‌ای رخ می‌دهد و کمال رئیسش (حقی) را نجات می‌دهد. به همین دلیل حقی او را برای دستیاری خود انتخاب می‌کند. یکسال بعد از آن اتفاق کمال پیش خانواده خود بر می‌گردد و برای نیهان با امیر رقابت می‌کند.

     

     

    خلاصه قسمت ۸۵ سریال اکیا

    خلاصه قسمت ۸۵ سریال اکیا کمال بعد از خوندن نامه اسو تصمیمش عوض میشه ومیگه من میخواستم برادر عامرو پیداکنم وکاری که با من کرد من باهاش بکنم واز طریق برادرش بهش ضربه بزنم اما دیگه دنبالش نمیرم چون اصلا فکرنکردم سر برادرش چه بلایی میاد واکیا میگه عامر میکشتش اما اون همه چی رو درمورد اون شب میدونه و توخیلی بهش نزدیک شدی کمال: اما ازش دور میشم نمیتونم برای ضربه زدن به عامر به کسی که نمیشناسمش ضربه بزنم و به زهیر زنگ میزنه ومیگه دیگه دنبال اون اخاذ نمیگردیم اسو به مادرش میگه یه ادم چقدر میتونه با خواهرش بد باشه دشمن اصلی من پدرمه و یادش میاد
    حالا سفری به ۱۴ سال پیش وقتی که اسو بچه بوده و مادر اسو اون رو به اقا حقی سپرده حقی عکسارو بهش نشون میداده و میگفته این کیه دخترم من بهت چی گفتم واسو جواب میداده قادر کوزجی اغلو دشمنمون کسی که مادرمو ازم گرفت منم میخواسته بکشه و تو ازم مواظبت کردی و عکس عامرو نشون میداده و اسو میگفته داداش بزرگترم عامرهستش حقی: بابات بیشتر اونو دوست داره و مثل باباشه و تورو نمیخواد مادرت میترسید اونا بهت اسیب بزنن که تورو پیش من امانت گذاشت تو یادگار تنها زنی هستی که توزندگیم دوستش داشتم و هم بابات میشم هم عمویت از قادر کوزجی اغلو و عامر کوزجی اغلو یه روزی حسابهارو پس میگیریم.
    اسو به مادرش میگه گذشته رو فراموش نکردم من انتقام تو وخودمو و عموحقی رو ازشون میگیرم عامربرای من ارزشی نداره اما اون همه چیز قادر هستش اگه اون مادرمنو گرفته منم عامرو ازش میگیرم و دوباره یاد ۵ سال پیش میوفته که حقی میگه الان وقتش رسیده و طوفان دستیار عامرکه رابطمون هستش امروز خبربزرگی داد ومیتونیم نابودشون کنیم اسو به مادرش مژگان میگه بابام نفرت منو میبینه به عامرزنگ میزنن ومیگن اکیا ازت تقاضای طلاق کرده عامر: جوابی ندین اون فردا تقاضاشو پس میگیره کمال اکیارو میرسونه هتل و به طوفان زنگ میزنه ومیگه یه پیام دارم دنبال اینکارنمیرم ولش میکنم اما فعلا عامرهم اونا رو دم هتل میبینه وبه اکیا پیام میده من ساعت نه تو سینما ادا سالن پنج منتظرتم برای اینکه بفهمی چرا نمیتونی ازم طلاق بگیری وبه کمال هم پیام میده درمورد اکیا باهم صحبت میکنیم ساعت نه بهت پیام میدم…
    اسو یه نامه میزاره کنار مادرش و مینویسه بابا وداداش من اینجام و بازم میام به خاطر مادرم اسو وقتی ازخونه مادرش میاد بیرون ازطوفان میپرسه این خدمتکارا کی حالشون خوب میشه طوفان: نگران نباش صبح حالشون خوب میشه تو ابشون دارو ریختیم یه کم پیش کمال زنگ زد وگفت دنبالت نمیگرده اما ضعف تونسبت به کمال داره تورو از هدفت دورمیکنه اسو: نه اصلا طوفان: چی نه نقشه تو وعموت این نبود که بیای استانبول تا عشق بین کمال واکیا رو فهمیدی سریع اومدی استانبول قرارنبود عشق و انتقام رو قاطی کنی چون فکر میکردی کمال واکیا به هم نمیرسن عموت قول داده بود به کمال میرسی واکیا هم اگر از عامرجدا بشه برای تو مشکلی پیش نمیومد وقرار بود برای ضربه زدن به عامر به اکیا کمک کنی اکیارو به شک انداختیم وافتاد دنبال حقیقت بعدش برای اینکه کمال رو دور کنیم اون صدای کارن رو فرستادیم نقشه ما گرفته بود وعامر گیر کرده بود واکیا ازش دورشد اما تا فهمیدی کمال واکیا به هم نزدیک شدن اسو: بسه دیگه تمومش کن و یادش میاد به حقی گفته کمال وسط اتیش افتاده اگه با اکیا بره عامر اونو میکشه با چاقو هم زدنش نتونستیم جلوشو بگیریم من گفتم عامر واکیا نباید ازهم دور بشن اما گوش ندادی وبهش کمک کردی باورکنه داداشش قاتل نیست همه این سالها هرکاری گفتی و خواستی کردم و چیزی نگفتم فقط یه چیزخواستم که کمال رو که تنها کسی هستش که تو زندگیم دوستش دارم ازم نگیری حقی: نگرفتم اسو: گرفتی با دستای خودت دادیش به اکیا این بازی رو تموم کن اونارو ازهم جدا کن حقی: برای ازبین بردن عامر اسو: اگر منو مثل دخترت دوست داری این بازی روتمومش کن تو تمومش نکنی من تمومش میکنم اسوبه طوفان میگه اگرمیخوای بکشی کنار با عموم صحبت کنم طوفان: نه این فقط تونیستی که ازمادرش جدا شده تو مادرتو میبینی اما من نمیدونم مادرم حتی قبرش کجاست اگر بمیرم هم تنهاتون نمیزارم کمال واکیا میرن تو سینما وفیلمی که اوزان اون دختر لیندا رو با اسلحه کشته پخش میشه و صدای عامر میاد ومیگه این فیلم واقعی هستش و بالای ۱۸ سال…
    کمال واکیا فیلم رو میبینن عامر میاد ومیگه همسرم نمیدونم چرا تعجب کردی من همیشه بهت گفتم داداشت قاتله کمال: تو چه ادم بی ابرویی هستی عامر: چرا برای اینکه به همسرم کمک کردم چیزی رو که باور نمیکنه با چشم خودش ببینه همونطور که دیدی کیسه خون نمیترکه خون بدن خودشه دقیقا به قلبش زده شده مجبورم کردی برای اینکه دستتو بگیرم وبریم خونه اینو بهت نشون بدم اکیا: نه باهات نمیام عامر: پس اون موقع دوتا فیلم میشه دوباره ببینیم کمال: تمومش کن تو چجور مردی هستی نمیفهمی داری به اکیا اسیب میزنی عامر: من دستمو طرف زنم دراز کردم توخیلی مردی که دست رو زن دیگران دراز میکنی کمال: تو زنی که دوستت نداره رو با قلدری تو دستت نگه داشتی ازکدوم حق به من میگی و با هم درگیر میشن عامربه اکیا میگه یا بامن میایی یا من میرم پیش پلیس کمال: اکیا مجبورنیستی بری اکیا: مجبورم وبه عامر میگه اما بمیرم دست تورو نمیگیرم جلوی سینما اکیا به عامرمیگه تو حیوونی عامر: من فقط اتفاقی که افتاده رو بهت نشون دادم اوزان قاتله و توباور نکردی و امید داشتی بیگناه باشه و با کمال بری پایان

     

    خلاصه قسمت ۸۶ سریال اکیا

    اوزان میاد پیش اکیا واکیا بهش میگه نمیخوای بپرسی چرا برگشتم اوزان: برام مهم نیست چون تو هرکاری بخوای میکنی اکیا: من برای تو برگشتم تو برادر منی تو قلب من بیگناهی اما امروز برادری که ازش محافظت کردم برای دومین بار منو پس زد نمیدونم از این به بعد چجوری زندگی کنم
    زینب هم به اسو خبرمیده اکیا برگشته فهیمه به کمال و تانر میگه بیایین باباتون کارتون داره و اونا میاین به خونه پدرش موضوع مغازه رو میگه و میپرسه این یادداشت که میگه از پسرت مراقبت کن منظورش کدومتونه کمال: معلومه کار عامر هستش تانر: اقا عامر اخه اون با مغازه بابام چیکار داره کمال: بابا خانواده ما مگه چند تا دشمن داره کار عامر هستش تانر: اون دشمن توئه نه ما کمال: دشمن من دشمن خانواده نیست تانر: اما عشق دشمنت رو میخوای حسین میگه بسه تمومش کنید و فهیمه میگه این بلاها برای اینه که دست ازاون دختر برنمیداری تمومش کن هم خودتو هم خانوادتو از بین میبری
    به قادرزنگ میزنن وموضوع بیهوش شدن خدمتکاران مادر عامرو بهش میگن
    قادر به عامر زنگ میزنه ومیگه بیا خونه مادرت و نامه روبهش نشون میده ومیگه اون چجوری اومده اینجا ازاین به بعد ازفاصله پانصد متری هم هیچکس نمیتونه به این خونه نزدیک بشه
    عامر: برای مادرش اومده به تو هم که گفت بابا قادر: اون اینطورفکرمیکنه اما من حقیقت روبهت گفتم
    عامر: داستان اره اما حقیقت اینه اونیکه وارد این خونه شده برادرمن و بچه توو برادر منه چون توخواستی مادرشو بکشی برادرمن بامن دشمن شده اما پیداش میکنم
    قادر: چیکارمیخوای بکنی
    عامر: برادرم باشه یا نه حسابشو میرسم
    قادر: یعنی بعد این همه سال فهمیدی برادرداری فقط فکر نابود کردنش به ذهنت رسیده
    عامر: اون برادرمن نیست دشمنمه پنج سال داره منو تهدید میکنه حالا توبگو میخوای بکشم یا کشته بشم

     

    سر میزشام عامرمیگه شاید چند روزی با اکیا دونفری بریم جایی و برگردیم و اکیا ازجاش بلند میشه ومیره اسو زنگ میزنه به عامر ومیگه اکیا برگشته چشمت روشن
    عامر: چشم تو هم روشن
    اسو: من خودمو به راحتی کامل عادت ندادم هراتفاقی ممکنه بیوفته
    عامر: دیگه نه اکیا نمیتونه پاشه راحت دیگه جایی بره
    اسو: من جای توبودم اینقدر مطمئن نبودم
    عامر: دقت داشته باش اکیا الان توخونه پیش شوهرشه
    اسو: خوب الان بله برای بعد چه برنامه ای داری شاید اکیا دوباره رفت ازکجا مطمئنی که نره
    عامر: قوانین مدنی
    اسو: برای ازدواج متعادل بله اما مال شما تعادل نداره حتی بچه هم ندارید عامرمیره پیش اکیا و اکیا میگه من برگشتم خونه اما پیش تو نه یادت نره
    عامر: بشین باید شرط هامون رو تازه کنیم شرط اول کمال رو نمیبینی و حرف نمیزنی شرط دوم بعد ازاینکه مسافرت رفتیم توی یک اتاق میخوابیم توی یه تخت مثل زن وشوهرواقعی
    اکیا: بمیرم بهتره

    عامر: شرط سوم ازاین به بعد باید منودوست داشته باشی
    زینب از اوزان درمورد عامرواکیا میپرسه ومیگه چرا برگشت چرا عامرعصبیه و توچرا ازهمه بیشتر خوشحالی
    اوزان: من دیگه خسته شدم بس که درمورد ازدواج اکیا صحبت میکنیم و خودمون روفراموش کردیم توهمش ازمن فاصله میگیری وبا هم نیستیم واین داره خیلی زیادمیشه 
    زینب: داری ناراحتم میکنی اوزان: یعنی با من بودن ناراحتت میکنه زینبم میگه میرم هوا بخورم ومیره تواتاق عامرو عامرمیاد بهش میگه تودیگه داری به حد اسیب زدن میرسی

     

    زینب: چیه زنت برگشته عوض شدی عامر: من اکیارو دوست دارم تورو دوست ندارم
    زینب: اما اکیا تورو دوست نداره دردت همینه مجبورش کردی حالا با چی نمیدونم عامر: یه مدت نیا زینب ازفردا شب و روز پیش زنم هستم و افسانه زینب رو میبینه ازاتاق عامرمیاد بیرون
    اسو میره خونه حقی بهش میگه کمال واکیا همه امیدشون ازدست رفته و فهمیدن اوزان قاتله
    اسو: فرقی نداره کمال جلوی چشمام زجرمیکشه منم کاری نمیتونم بکنم خیلی دیرکردی عمو تو کمال رو وقتی فرستادی استانبول میدونستی عاشق اکیاهست من اگر میدونستم نمیزاشتم اینکارو بکنی و شاهد عشق اونا بودن برای من از مرگ بدتره کمال کنارچاه گریه میکرده و اکیا میره پیشش و اونم میگه الان نه جلونیا و اکیا میره و باخودش میگه نمیتونم لمسش کنم خدایا کمکم کن پایان

     

    خلاصه قسمت ۸۷ سریال اکیا


    زینب با دوست آسو که حامله بوده هماهنگ میکنه و تست بارداری اونو به اوزان نشون میده و میگه حامله هستم اما بچه رو نمیخوام چون تو خیلی از حقایق رو از من پنهان کردی و اوزان هم همه چی رو میگه اکیا از لیلا میخواد یه نامه به کمال بده و کمال و لیلا و آسو میرن جلسه تو شرکت و کمال میگه یه سورپرایز دارم براتون و به کاغذ به منشی جلسه میده که برای همه کپی میکنه و قادر میگه قبل از گزارش سالانه در مورده پروژه ای که با شرکت کمال داریم صحبت میکنم ..کمال: این اواخر ما با شما زیاد کار داشتیم ..قادر:خیلی شوخ هستید ..کمال:شوخی نیست مطمئن باشید ..عامر:کمال خان الان وقته این مشکل نیست و شما دارید به افکارمون آسیب میزنید هدف من موفقیت بوده ..قادر:در مورده پروژه صحبت کنیم؟کمال:بله اما قبلش یه خبره خوب میخوام بدم وسطه زمین پروژه یه معدن هست اونو دو باره راه میندازیم …عامر:ما به سوپرایزهای کمال خان عادت کردیم …با کمال یه کم کل کل میکنن و قرار میشه کمال و عامر برن از معدن عکس بندازن…لیلا نامه اکیا رو میده و شب کمال میره به اون آدرس

     

    اکیا داشته میوه میچیده کمال میرسه میگه چیکار میکنی اینا نرسیده هنوز کاله و کمال بغلش میکنه که راحتتر بچینه و میگه زود باش همسایه ها میبینن آبرومون میره اکیا میگه منو بذار زمین هر چی خوردم تو گلوم موند ..کمال :چرا منو اینجا خواستی؟اکیا: بفهمی فورا میری؟کمال:اگه بگم بمون میمونی؟اکیا:بله ..کمال:اکیا میمونی؟اکیا:هیچی نپرس فقط میخوام امشب رو از من نگیری میای؟کمال:اینجا مال کیه؟اکیا:خانواده یاسمین نیستن خارج هستن نمیای؟ فکر میکنی اشتباهه؟کمال:نیست؟اکیا:نیست اشتباه مجبور بودن منه از تو جدا شدنمه یه شب برای خودم نداشتنه اینکه بین برادرم و عشقم بمونم اشتباهه اگه نمیمیرم برای اینه که تو رو د�ونی ..ازت جدا میشم..عامر: گوش بده قشنگ… بعدش خودم تو رو میکشم. اکیا:منو از این میترسونی ؟

     

    عامر:نه ادامه داره بعد هم.کمال هم منو میکشه و بازهم ما بهم میرسیم و کمال و داداشت میوفتن زندان..اینم پایانش تصمیم بگیر
    اکیا: باشه.. عامر: چی؟ اکیا:باشه دیگه باشه و با بغض ب سمت با لکن میره و برای اینکه عامر نتونه اونو صاحب شه خودشو پرت میکنه
    و کمال که همراه پلیس ها اون پایینه این صحنه رو میبینه و فریاد میگه اکیاااااا
    نهههههه….

     

     

     

    خلاصه قسمت ۸۹ سریال اکیا

     

    اکیا: اگرالان بمیرم اصلا ناراحتی ندارم کمال: این دیگه چه حرفیه اکیا: همینطوری گفتم کاش الان تو یه کشتی بودیم کمال: میتونیم
    اکیا: نمیتونیم بعضی وقتا خودمو خیلی بیچاره حس میکنم

     

    کمال: من کنارتم تو بیچاره نیستی اکیا: جونم به درداومده کمال: منم جونم به درد اومده اکیا میخواد بره کمال دستش رو میگیره کمال: اکیا نرو اکیا: دست منه؟ کمال : دست خودته جون این بدن دست توئه سر اکیا زخمی و خونس میشه و بیهوش میشه کمال: هیچ جوره ولت نمیکنم با هم میریم هرجا بریم من وتو باهم ولت نمیکنم و کمال رو بالای سراکیا نشون میده که میگه قول میدم تورو بردارم و ازاینجا بریم امبولانس میاد وکمال نمیزاره عامرنزدیک بشه وبهش میگه همه چی تقصیر توئه بهت گفتم با من مشکل داری مشکل تو با منه اما گوش ندادی همه چی تقصیر توئه کمال به خانواده اکیا خبر میده و همه میرن بیمارستان
    عامربه تانرزنگ میزنه ومیگه افراد روجمع کن بیار این برادرت رو باید بیندازم تو اتیش زینب توبیمارستان میره پیش عامر وعامر میگه چی میخوای زینب: خوب بودن تورو میخوام عامر: اگراکیا خوب بشه منم خوب میشم هرگز ارزوی مرگش رونکن زینب: دیگه چی مگه من قاتلم عامر: من قاتلم اگر بلایی سراکیا بیاد من شروع میکنم به تمیزکردن افراد زینب: اکیا طوری نمیشه اما توداری برای عشق اون خودتو ازبین میبری عامر: درنهایت برنده منم اوزان میاد و عامرمیگه اومده بود منو دلداری بده ممنونم پلیس میاد عامرو به خاطر حمله به خبرنگاردستگیرمیکنه ومیبره
    حیدر میاد پیش کمال وبهش میگه کمال ازاینجا برو وکمال میگه تا اکیارو نبینم هیچ جا نمیرم لیلا: الان اکیا فقط کمال رومیخواد یه کاری بکن تا اکیارو ببینه حیدربه کمال میگه برو امشب بهت خبرمیدم چون من کناراکیا میمونم تو بیا پیشش باش کمال به زهیر زنگ میزنه وبهش میگه خوب گوش کن میری خونه عامر و من بهت میگم که چجوری بری تو اتاق اکیا و پاسپورتشو برداری زهیرهم میره و پاسپورت اکیارو برمیداره دوستای زهیر بهش بابت اینکه اینهمه به کمال کمک میکنه اعتراض میکنن و زهیرمیگه هر چهل سال یه بارپیش میاد که من جونمو هم برای کسی فدا کنم مواظب حرفاتون باشید

     

    حیدر به کمال خبرمیده که پنهانی بیاد تو بیمارستان و بره پیش اکیا عامرتو اداره پلیس بازداشت میشه و یاد حرفهای اکیا میوفته و داد فریاد میزنه ومیگه چقدر منو اینجا میخواین نگهدارید من عامرکوزجی اغلو هستم همتونو پشیمون میکنم کمال میره پیش اکیا و اکیا بهش میگه بلاخره تونستی بیای

     

    کمال: خوبه که نرفتیاکیا: تو زندگیم چی عوض شده
    کمال: وقتی روی زمین افتاده بودی من عوض شدم برای اینکه برادرت رو نجات بدی کم مونده بود بمیری دیگه داری بیش ازحد فداکاری میکنی ازاینجا که اومدی بیرون خوب فکراتو بکن تورو ازاینجا میبرم قسم میخورم عامرمیاد میبینه حیدر پایینه و میره پیش اکیا اما کمال رفته بود دکتر میاد پیش اکیا و ازش میپرسه شوهرتون نقشی توی این اتفاقی که برای شما افتاده داشته اکیا: نه اگر منظورتون اینه که عامر منو انداخت نه نینداخت اگر فکرمیکنید خودکشی کردم نه نکردم فقط میخواستم ازدست عامرنجات پیدا کنم نمیخواستم بمیرم دکتر: با شما چیکارکرده میخواین ازش شکایت کنید اکیا با سرش جواب منفی میده و دکتربه عامرمیگه یه کم از اکیا فاصله بگیرید دکتربه عامرمیگه یه کم ازش فاصله بگیرید بهتر میشه اون نیازداره کمی ازشما دورباشه عامر: من کسی نیستم که نیازهای زنم رو ازشما یاد بگیرم دکتر: اکیا ازشما شکایت نکرده منم به مسئولین خبرنمیدم اما شکایت نکردنش باعث نمیشه که قصد خودکشیش از یاد بره
    عامر هم از زندان ازاد میشه ومستقیم ب سمت بیمارستان میره

     

    خلاصه قسمت ۹۰ سریال اکیا

     

    سریز
    کمال میره تو اتاق اکیا
    کمال:خیلی ترسوندی منو ….اکیا :معذرت میخوام ..کمال: برای اینکه نتونستم نجاتت بدم و از جهنم بکشمت بیرون خودمو گناهکار میدونم ..اکیا :کمال دیگه چیکار باید میکردی؟…کمال:هر زمانی میشه یه کاری کرد درد داری؟اکیا گردنبند کمال رو نشون میده میگه این از من محافظت کرد وظیفش رو انجام داد و الان باید برگرده پیش صاحبش کمال تو غذاهای بیمارستان رو دوست داری؟..کمال:من؟..اکیا :من دوست دارم چون گرسنم شده کمال براش سوپ میاره و اوکیا میگه قهرمان من اومد خوش اومد چی آوردی برام..کمال:سوپ مرغ ..اکیا:فقط یه سوپ مرغ خالی؟ کمال:اینم بسختی گیر اوردم ..اکیا:شکم من با سوپ سیر نمیشه..کمال:از دست من بخوری فرق داره ..اکیا:میخورم که خوب بشم ..کمال:البته البته یعنی دوست نداری؟اکیا:نه اونقدری که تو رو دوست دارم ..کمال :پس چرا از ما دست کشیدی؟ اکیا:از خودمون دست نکشیدم فقط خواستم از دست عامر نجات پیدا کنم و برای کمال تعریف میکنه که چه اتفاقی افتاد که خودش رو پرت کرده ..کمال:دیگه بهت اجازه نمیدم منو بدون خودت کنی اکیا نه میتونی مانع من بشی و نه متوقفم کنی تو رو به عامر نمیدم.اکیا:تو زندگیم چی عوض شده؟کمال:وقتی رو زمین افتاده بودی من عوض شدم برای اینکه برادرت رو نجات بدی کم مونده بود بمیری دیگه داری بیش از حد فداکاری میکنی از اینجا که اومدی بیرون خوب فکراتو بکن تو رو از اینجا میبرم قسم میخورم ..عامر میاد و میبینه حیدر پائینه و میره اتاق اکیا اما کمال رفته بوده …دختره دستمال فروش میاد پیش اکیا و میگه ماموریت مخفی دارم و کادو رو بهش میده و میگه این مال توئه از طرف اونه ..اوکیا:اونم اومده؟ که دخترک میگه نه با مامان اومدیم و سلام رسوند بهت عامر میاد تو اتاق و میگه این کوچولو که الیف هم میگه اومدم اکیا رو ببینم و بعدم میره

    کمال پیش نورسل میره و قول میده پسرش رو پیدا کنه و یه عکس ازش میگیره که توی مانیتوره خونه تهدید کننده دنبالش میگشت قبل از اینکه بدونه طوفانه دیده بوده اما یادش نمیاد

     

    روانشناس از اکیا میپرسه شوهرتون نقشی تو این اتفاق که براتون افتاده داشته؟اکیا: نه اگه میخواین بپرسید عامر منو انداخت نه ننداخت اگه فکر میکنید خودکشی کردم نه نکردم فقط میخواستم از دست عامر نجات پیدا کنم نمی خواستم بمیرم ..دکتر:با شما چیکار کرده میخواین ازش شکایت کنید و اکیا با سرش جواب منفی میده و دکتر به عامر میگه یه کم از اکیا فاصله بگیرید بهتر میشه اون نیاز داره کمی از شما دور باش

    .دکتر:اکیا از شما شکایت نکرد منم به مسئولین خبر نمیدم اما شکایت نکردنش باعث نمیشه که قصده خودکشیش از یاد بره … اکیا یاده پنج سال پیش میوفته که پدر و مادرش در مورده ازدواج اکیا و عامر صحبت میکردن و اون میره تو باغ و از خدا میخواد که کمال رو ببینه که کمال زنگ میزنه و میگه خوابیده بودم یهو از خواب پریدم که داشتم تو رو با صدای بلند صدا میکردم چیزی شده؟ تو خوبی؟اکیا:نه خوب نیستم و دوست داشتم باهات درد و دل کنم که کمال میاد پیشش و میگه حس کردم اومدم از این به بعد فقط اسم منو تو قلبت بگو من میام قول میدم از توی هر کابوسی که باشی بکشمت بیرون….آسو به حقی میگه مادرم بخاطره قادر خودکشی کرد  و اکیا بخاطره عامر پدر و پسر مرگ بدنبال خودشون دارن .. تو نمیخوای مادرم رو ببینی من جسارت کردم رفتم تو چی؟ حقی:تقدیر من این بوده همیشه از دور دیدمش راضی هستم ..آسو:هیجوقت نمیری پیشش؟حقی:قبل از اینکه آخرین نفسم رو بکشم میرم پیشش…اسو میاد پیش عامر و بهش میگه کم مونده بود اکیا رو از دست بدی با این اتفاقات اونا بیشتر بهم وابسته میشن تو متوجه نیستی..عامر:متوجه هستم و فشارمو بیشتر میکنم که بهم نرسن..آسو:فرقی نداره بجایی میرسه که نمیتونی جلوشو بگیری چون لجبازن ما هر کاری میکنیم اونا باز با همن..عامر:من بفکرشم نگران نباش اما تو چرا اینقدر به من کمک میکنی،برای بدست اوردن کمال؟یا نکنه عاشق من شدی؟آسو:هر کاری کردم برات فقط دلیلش کمال بوده یه روز برای اینکه بدستش بیارم و یه روز برای اینکه بهش آسیب نزنی

     

    طوفان میاد پیش کمال و در مورده قادر بهش هشدار میده و میگه مواظب کاراتون باشید و ردی از خودتون جا نذارید…کمال: طوفان خانوادت زنده هستن؟طوفان:بهتون گفته بودم خانوادمو از دست دادم و اصلا ندیدمشون و نمیدونم که مردن..کمال:از کجا میدونی مردن؟ کی بهت گفته؟طوفان:قادر..کمال:اون از کجا میدونه؟طوفان :نمیدونم کنجکاوی هم کردم اما نتیجه ای نداشت ..کمال عکس رو بهش نشون میده و طوفان میگه از خونم برداشتی کمال میگه نه از خونه مادرت برداشتم مادرت زندست بخوای میبرمت پیشش

     

    خلاصه قسمت ۹۱ سریال اکیا

     

    کمال طوفانو میبره پیش مادرش و طوفان میگه این لطفتو فراموش نمیکنم و بهت مدیونم و به آسو هم زنگ میزنه میگه مادرم زنده بوده و حقی یه گذشته دروغی بهم داد اما کمال مادرم رو بهم داد..آسو:ما بهت دروغ نگفتیم چرا باید دروغ بگیم ..طوفان:چون شاید فکر کردین اگه مادرم رو پیدا کنم دیگه فکره انتقام نیستم و شما رو ولتون میکنم…اکیا با بلندگو به خبرنگارا میگه من اینجام و یه کم بهم ریختم اما خوبم ..خبرنگار:اکیا خانم و خودکشیتون بعده دعوا با عامر خان سره عشق ممنوع اتفاق افتاد؟اکیا:این چیزایی که مینویسید و تمومش نمی کنید زندگی منه زمانیکه عامر با عشقهای مختلفش بود  از این خبرها ننوشتید چرا؟چونکه من یه زنم و شما در مورده خصوصیات اخلاقی من بازپرسی میکنید؟ صدها نفربا خبرهای شما در مورده من نظر میدن من یه زنم و برای توضیح به شما هیچی ندارم بگم حساب هر چیزی که اتفاق افتاده برام خودم میدم زندگی و اعتبار من بازیچه شما نیست که مثل آدامس تو دندوناتون بجویید من کالای دنیای فانتزی شما نیستم خیلی حقیرانه هستش که از زندگی من و به نفع خودتون برداشت کنید این زندگی منه من رو راحت بذارید یا نذارید خبری دستتون نمیاد ..عامر صحبتهای اکیا رو میشنوه و به روزنامه زنگ میزنه و میگه :فورا در مورده خبری که درباره زنم نوشتید باید اعلام رسمی بکنید که کمال شریک من هستش و بهش اعتماد دارم خیلی و دوست خانمم از دوران دانشگاه هستش و از ملاقاتاشون خبر داشتم هیچ ربطی هم به اتفاقی که برای همسرم افتاده نداره و ازدواجمون با شادی ادامه داره اگه ادامه بدین شکایت میکنم

    کمال:خیلی چیزها از سر گذروندیم اما هیچی از خانواده مهمتر نیست خواستم ببینمتون جز شما کوهی نیست که بهش بچسبم تا یه زمانی…تانر:خوب گفتی تا یه زمانی..کمال:هممون داریم زندگی که انتخاب کردیم میگذرونیم حتی اگه اشتباه کردیم و یا قصد جون همدیگه رو کردیم ما از یه جون هستیم اگه فردا اتفاقی برام افتاد میخوام مطمئن باشم شما رو به هم امانت دادم هر چی که بشه

     

    تانر:چی شده یعنی چی من چیزیم بشه؟ خبریه؟تو دردسر افتادی ؟چی شده؟..کمال:با زینب قهر نباش ازدواج کرده تموم شد رفت راه برگشتی نیست حالا تو داداش…تانر:به من نرس حتما باز عامر..کمال:بله الان متوجه نمیشی اما به موقع میفهمی فقط میخوام مواظب باشی بخاطره کارای کثیفش. اون سلاح رو بذار تو جیبت …زینب:درسته داداش اونو نمیشناسی آدمه عجیبیه یه دیوانه هستش و همه کاراش با نقشه هست..کمال:برای همین زینب اگه بخوای از اون خونه بیای بیرون این کلید خونه من مال توئه همه چی رو حل کردم الان دیگه مال توئه به حسابتون هم پول ریختم اگه لازم داشتید استفاده کنید ..تانر:این بچه بازی ها رو نکن من گول نمیخورم میخوای دل ما بسوزه؟..کمال:کاری که از دلم اومد انجام دادم کاری نمی کنم فردا معلوم نیست چی میشه برای همین میخوام شما دوتا آشتی کنید لطفا و تانر و زینب آشتی میکنن …. کمال :ما هر چقدر که تو روی هم وایسیم دشمن نیستیم منم زندگیمو انتخاب کردم و ادامه میدم چه درست چه غلط با گناهانش و بغلشون میکنه … میره پول میز رو حساب کنه تانر به زینب میگه خدا حافظی کرد باهامون اما اونو میشناسم عاقلانه رفتار میکنه میره و بر میگرده امیدوارم البته .. زینب به کمال میگه داری از ما خدا حافظی میکنی؟کمال:هنوز نه بابد یه گره بزرگ رو بازش کنم برای همین یه بار دیگه تو و اوزان رو میبینم …قادر نگران دیداره کمال و عامر هستش و فکر میکنه کمال میخواد باهاش تسویه حساب کنه به ویدا زنگ میزنه و اکیا متوجه میشه..اکیا به لیلا زنگ میزنه میگه نگرانم لیلا هم میگه تو نگران نباش خبری شد بهت خبر میدم …
    عامر هم میره پیش کمال و باهم از آسانسور میرن بالا تا حرف بزنن

     

    منبع : تاپ ناز

     

    دانلود سریال اکیا قسمت ۱۰۱,دوبله فارسی قسمت ۱۰۱ سریال اکیا,سریال ترکی اکیا قسمت ۱۰۱

  • علی حرفه ای
  • ۰
  • ۰

 مهمان دورهمی 1 اردیبهشت 96 کیست

 لیلاد اوتادی، بازیگر سینما و تلویزیون شامگاه مهمان دورهمی 1 اردیبهشت 96 کیست برنامه «دورهمی» خواهد شد.

این بازیگر کار خود را با فیلم «چشمان سیاه» ساخته ایرج قادری آغاز کرد و سپس با سریال «مهر و ماه» به کارگردانی فیاض موسوی مورد توجه قرار گرفت.

فیلم «سه بیگانه» با بازی اوتادی این روزها در حال اکران در سینماهای کشور است.

برنامه «دورهمی» به کارگردانی مهران مدیری پنجشنبه‌ها ساعت 21 و جمعه‌ها و شنبه‌ها ساعت 23 از شبکه نسیم پخش می‌شود.


منبع: خبرآنلاین
  • علی حرفه ای
  • ۰
  • ۰
  • دانلود قسمت ۱۶۶ دست سرنوشت

    دانلود سریال دست سرنوشت قسمت ,۱۶۶ , دانلود دوبله فارسی قسمت ,۱۶۶ دست سرنوشت , سریال ترکی دست سرنوشت قسمت ,۱۶۶ , دانلود سریال دست سرنوشت , دانلود قسمت ,۱۶۶سریال دست سرنوشت , دانلود قسمت ,۱۶۶ دست سرنوشت , ,۱۶۶ دست سرنوشت , دوبله فارسی قسمت ,۱۶۶ سریال دست سرنوشت , دانلود دست سرنوشت ,۱۶۶ , دانلود قسمت ,۱۶۶ سریال دست سرنوشت از نماشا , نماشا قسمت ,۱۶۶ سریال دست سرنوشت , دست سرنوشت ,۱۶۶ , دانلود قسمت ,۱۶۶ دست سرنوشت با لینک مستقیم , بیوگرافی بازیگران سرال دست سرنوشت , دوبله قسمت ,۱۶۶ سریال دست سرنوشت , دوبله قسمت ,۱۶۶دست سرنوشت , دانلود دوبله قسمت ,۱۶۶ دست سرنوشت , قسمت ,۱۶۶ صد و شصت و ششم سریال دست سرنوشت , دانلود قسمت ,۱۶۶ دست سرنوشت از نماشا , نماشا قسمت ,۱۶۶دست سرنوشت , سریال دست سرنوشت قسمت ,۱۶۶ , پخش آنلاین قسمت ,۱۶۶ سریال دست سرنوشت , پخش اینترنتی قسمت ,۱۶۶ دست سرنوشت

     

     

    سریال دست سرنوشت از سایت مجله فارسی به آدرس www.majalefarsi.ir

    نام لاتین سریال : Kaderimin Yazıldıgı Gun

    نام فارسی سریال : دست سرنوشت

    تولید کننده : کشور ترکیه

    تاریخ انتشار : ۲۰۱۶

    روزهای پخش : هر روز

    تعداد قسمت ها : نامعلوم

    پخش از شبکه ی : جم تی وی

    نوع و موضوع اثر : عاشقانه

    درجه کیفیت : ۵۴۰p

    بازیگران : از ozcan Deniz، خدیجه شندیل بیگم برهنه، Gürbey جلو، گل رز ONAT متن Çekmez

    کارگردان : تماس با İnaç، پرتاب İnaç

    خلاصه سریال : داستان این سریال درمورد یک زن است که به خاطر ناتوانی نمیتواند بچه به دنیا آورد برای همین از شوهرش قهرمان میخواهد که بچه یک زن دیگه را به دنیا آورد….

     

     

    معرفی سریال :

     

     

    در اولین روز برداشت محصول انار که خانواده یوروخان جشن می گیرند همه دور هم جمع شده اند و برای سلامتی و سودآوری بیشتر دعا می کنند.

    در این جشن حرف هایی گفته می شود که به مذاق دفنه خوش نمی آید. همه او را سرزنش می کنند که چرا بچه دار نمی شود. شوهر او قهرمان از دفنه دفاع می کند و به همه می گوید که بچه دار شدن برایش اهمیتی ندارد.

     

    اما دفنه که به شدت ناراحت است تلاش می کند و تصمیم جدی میگیرد که به هر قیمتی که شده است بچه دار شود. پس از مشورت با مادرشوهرش عفت آنها تصمیم میگیرند که با رحم جایگزین فردی دیگر بچه قهرمان را نگه دارند و پس از زایمان و به دنیا آمدن بچه فردی که استخدام شده است را مرخص کند.

     

    اما این اتفاق زندگی خانواده یوروخان را برای همیشه تغییر می دهد.
    دفنه پس از راضی کردن شوهرش قهرمان دختر زیبایی به نام الیف را برای رحم جایگزین پیدا می کند.

    الیف که دختر زیبا و ساده اس است و به اجبار پدرش به ازای دریافت پول با مردی ازدواج کرده است. مادر این دختر برای حمایت از دخترش مقابل شوهرش او را ناخواسته می کشد و بعد از این قتل به استانبول فرار می کند که به زندان می افتد. اما الیف که با خواهر کوچکش زندگی می کند مجبور می شود پیشنهاد رحم اجاره ای را قبول کند و مجبور می شود بچه را در رحمش نگهداری کند.

    الیف که فکر می کند بعد از ۹ ماه حاملگی و نگهداری از بچه می تواند پول را بگیرد و زندگی اش را از سر بگیرد با اتفاقات عجیبی روبرو می شود. گویا دفنه توانایی مادر شدن را نداشته است و بدنش تخمک گذاری نمیکرده و به همین دلیل عفت با دکتر قرار گذاشته که از تخمک خود الیف و اسپرم قهرمان استفاده کنند و این موضوع یک راز بین عفت و دکتر باقی بماند. امام همه فکر می کنند که بچه ای که در شکم الیف است بچه دفنه است در صورتی که الیف بچه خودش را باردار است!

     

     

    سرنوشت قهرمان یوروکهان در سریال دست شرنوشت :

     

    تا اینجا بچه دزدیده شده و در آخر مریم پشیمون میشه و توپراک رو میاره.تو قسمت ۲۹ اورجینال بهترین صحنه های الیف و قهرمان هستش و قهرمان به عنوان هدیه زایمان الیف بهش یه ماشین میده و الیف هم تصادف میکنه.بعد تصادف الیف قهرمان اصلا باور نمیکنه که عشقش مرده و حتی ابراهیم رو هم پیدا میکنه و میفهمه ک ابراهیم برادر الیف بوده و وقتی میخواست بکشتش ضیا جلوشو میگیره.
    وقتی ک پلیس پرونده رو میبنده خودش پیگیر ماجرا میشه ولی متاسفانه نمیتونه پیداش کنه و خودشو از همه چی و همه کس کنار میکشه و تو رشادیه میمونه و مشروب میخوره و بعضی وقتا ک توپراک خوابه میره بچه هارو میبوسه و میاد.بعد اینکه توپراک تب میکنه و حالش بد میشه ضیا میاد دنبال قهرمان و میگه باید خودتو فدای بچه هات بکنی و یه زن تو خونه منتظرته(دفنه) و بهترین کار اینکه باهم ازدواج کنین تا برای بچه هات پدری کنی و قهرمان هم قبول میکنه برگرده و با دفنه ازدواج میکنه ولی بهش میگه که این ی ازدواج واقعی نیست و من فقط میخوام واسه بچه هام پدری کنم .
    کار اورگانیک هم ب لطف یعقوب شکست خورده و شرکت ورشکست میشه و قهرمان هم داره سعی میکنه تا اوضاع رو درست کنه.مقصود هم یعقوب رو با عکسایی ک با زنا داره تهدید میکنه .یعقوب هم قهرمان رو راضی میکنه تا با مقصود شریک بشه ولی هیچکی غیر یعقوب نمیدونه مقصود شریکه.بعد برای توپراک جشن ختنه میگیرن و اینجاست که الیف بعد دوسال دست در دست مقصود و به عنوان زن مقصود میاد ک قهرمان هم تعجب که ن ب معنای کامل هنگ میکنه.بعدم هی میخواد به الیف نزدیک بشه و حرف بکشه که الیف هیچی نمیگه و یه بار توپراک و مریم رو میفرسته تا توپراک مادرشو ببینه و اونجا . میشنوه ک مقصود ب الیف میگه به زودی همه چیزو از قهرمان میگیریم و سلطنت میکنیم.
    تو همونروز ضیا سکته میکنه و قهرمان هم بعد شنیدن این حرف مقصود و خبر سکته ضیا ک فلج میشه با الیف بد میشه و میخواد ازش به عنوان جعل هویت شکایت کنه ک نمیتونه ولی بجاش دفنه از الیف شکایت میکنه.بعد اینکه در مورد الیف تحقیق میکنه میفهمه ک بعد تصادف فلج شده و میره دادگاه و الیف رو نجات میده.بعد اونم با ی روانشناس صحبت میکنه تا ب توپراک بگه الیف مادرشه و اینکارو میکنه.بعدم قهرمان با موذی گری الیفو ب بهانه جلسه میبره آلاچاتی و اونجاست ک الیف و قهرمان آشتی میکنن.
    قهرمان با موذی گری الیفو ب بهانه جلسه میبره آلاچاتی و اونجاست ک الیف و قهرمان آشتی میکنن ولی بازم مقصود میاد و الیف رو تهدید میکنه و الیفم مجبور میشه ب قهرمان بگه همش ی بازی بود برای گول زدن تو و میره.
    بعدم مقصود الیف رو میدزده ک قهرمان میره دنبالش و تیر میخوره و با حال وخیمش بازم میره دنبال الیف و پیداشون میکنه و وقتی مقصود میخواست قهرمان رو با چکش بزنه الیف به مقصود تیر میزنه.و اینطور از دست مقصود خلاص میشن.بعدم دوباره باهم عقد میکنن.ولی بازم دفنه با نقشه هایی ک میکشه یه مدت خیلی خیلی کوتاه بینشون بحث پیش میاد و با اومدن بتزیگر جدید مرد قهرمان احساس خطر میکنه و با الیف آشتی میکنه.
    بعدم با حرفای الیف ب دفنه شک میکنه و میفهمه ک دفنه تو سکته کردن ضیا نقش داشته.(نکته جالبی ک اینجاست اینکه ضیا با گوشی صدای دفنه رو که به همه چی اعتراف کرده ضبط میکنه)قهرمان هم اون گوشی رو پیدا میکنه و روز عمل ضیا به اون گوشی گوش میده و دلیل مرگ نازلی و سکته ضیا و دستور قتل الیف و همکاری دفنه با ابراهیم و مقصود رو میفهمه.بعدم دفنه رو به پلیس تحویل میده و در آخر دفنه با کمک سونر(نقش مردی ک قهرمان بخاطرش احساس خطر کرد) از زندان آزاد میشه و اجه رو میدزده.وقتی هم که اجه رو پیدا میکنه سونر الیفو که حاملس میدزده .در آخر هم بعد چند ماه قهرمان با الیف و بچه ها برای همیشه میرن هاتای و به خوبی و خوشی زندگی میکنن.

     

    سرنوشت الیف یوروکهان در سریال دست سرنوشت :

    الیف تو تصادف فلج میشه و به مدت چند ماه تو کما بود و به هوش میاد .ولی فلجه.و نمیتونه از دست مقصود خلاص بشه.برای معالجه هم مقصود ی اسم جدید درست میکنه و با اسم زینب چاکر الیف میره سوئیس.حتی چندین بار هم تصمیم به خودکشی میگیره ولی هربار نجات پیدا میکنه و اینجا مژگان به عنوان پرستار الیف وارد داستان میشه و بعد ی مدت الیف خوب میشه ولی از مقصود پنهون میکنه و با کمک مژگان فرار میکنه که میشه همزمان با عقد قهرمان ولی مقصود بازم میگیرتش و زندانیش میکنه.

     

    بعدم سلطان رو که نازلی رو از دست داده بود و تنها بود پیدا میکنه و سلطان هم به الیف میرسه و الیف وقتی میفهمه نازلی مرده خیلی بهم میریزه.(همه فک میکنن نازلی از تراس افتاده)سلطان بهش میگه قهرمان بعد ی مدت دیگه دنبالت نگشت و ولت کرد ک الیف باور نمیکنه و مقصود الیف رو یواشکی میبره عمارت که قهرمان بیچاره هم تازه برای اولین بار داشت با بچه ها بازی میکرد و الیف میبینه این صحنه رو توپراک جلوی چشم الیف دفنه رو مامان صدا میکنه و با این ح ف قهرمان که توپراک ب حرف مادرت گوش کن بیشتر میشکنه عشقم.

     

    مقصود هم میگه برو بگو من اومدم.و میره.الیف هم خودشو نشون نمیده و برمیگرده.بعد هم مصاحبه قهرمان و دفنه رو تو روزنامه میبینه که از قول قهرمان نوشته دفنه بهترین مادر دنیاست و در کنار اون آرامش دارم (در حالی ک قهرمان دقیقا برعکس اینا رو گفته و دفنه حرفشو عوض کرده)کلا از قهرمان متنفر میشه.ی بار دیگه ک توپراک تب میکنه . الیف هم نگران میشه و یواشکی میره بیمارستان و اونجا دفنه میبینتش.بعدم تعقیبشون میکنه و به هر حال میفهمه ک الیف زنده هست.الیف هم که میبینه قهرمان با دفنه ازدواج کرده و توپراک دفنه رو مادرش میدونه تصمیم میگیره پسرشو بگیره.مقصود هم بهش پیشنهاد ازدواج میده و قول میده توپراک رو هرجور شده بگیره که اول الیف قبول نمیکنه ولی بعد اومدن دفنه و تهدید کردن الیف ب شرطی ک مدیریت سهامو بهش بده قبول میکنه تا با مقصود ازدواج کنه (البته دقت کنین با اسم زینب چاکر).
    بعد ازدواج هم روز جشن ختنه توپراک به عنوان زن مقصود میره مقابل قهرمان.قهرمان هم میبرتش تو اتاق و میخواد بفهمه چی شده ک الیف هیچی نمیگه و میگه الیف مرد.تو کشتیش و میره.بعدم مریم توپراکو میاره پیشش و بوی پسرشو استشمام میکده .
    بخاطر سکته ضیا از راه مخفی میره عمارت ک قهرمان میبینتش و میگه اونقد جسوری ک تو شرکت دست کردی.اگه میخوای انتقام بگیری بگیر.منم میدونم چیکار کنم.بعدم پلیس میاد و الیف رو ب اتهام جعل هویت میبرن کلانتری و اونجا بازم الیف به قهرمان میگه ازش متنفره و قهرمان هم دیگه بیخیال میشه و میره.تو دادگاه که نزدیک بود به الیف ده سال حبس بخوره عشقم میاد و میگه زن مرده.ایشون شریکمونن و الیف رو نجات میده.
    بعدشم الیف میره تو شرکت و یه پروژه رو ارائه میکنه ک استقبال زیادی ازش میشه. بعدم ب بهانه ی شرکت میرن آلاچاتی و اونجا بالاخره با مقاومتای الیف با هم آشتی کردن.ولی بازم مقصود با جون قهرمان و توپراک تهدیدش میکنه و مجبور میشه با مقثود بره ک در آخر قهرمان نجاتش میده و باهم ازدواج میکنن.بخاطر نامه های تهدید آمیزی ک ب عمارت میاد مجبور میشن برگردن عمارت که قهرمان مجبور میشه دفنه رو هم بیاره و الییف میفهمه اینا کارای دفنه هست و به قهرمان میگه ولی قهرمان باور نمیکنه و یه مدت کم با هم سرد میشن ولی با ورود سونر باهم آشتی میکنن.
    با رو شدن دست دفنه و زندان رفتنش که سه ماه طول میکشه توپراک و اجه بهش عادت میکنن و میفهمه ک حاملس ولی بخاطر تصادف امکان سقط هست و از قهرمان مخفی میکنه ولی قهرمان میفهمه.بعد آزاد شدن دفنه با کمک سونر دفنه اجه رو میدزده قهرمان نمیزاره ک الیف چیزی بفهمه چون استرس واسش خوب نیست.بعدم الیف میشنوه و میره که اینم نقشه سونر بود تا الیفو بگیره(سونر مشکل روحی داره و چون زن و پسرشد تو تصادف از دست داده الیف و توپراک رو جای اونا گذاشته)در آخر قهرمان الیف رو نجات میده و بعد چندماه بعد ازدواج جلال با بچه هاشو عشقش به هاتای میرن و با خوشی زندگی میکنن.

     

    سرنوشت دفنه باشار در سریال دست سرنوشت :

     

    دفنه بعد رفتن الیف و با وجود اجه پاش به عمارت یوروکهانها باز میشه و مثلا واسه توپراک مادری میکنه تا اینکه عفت بهش میگه که میخوایم با قهرمان ازدواج کنی و دفنه هم خدا خواسته قبول میکنه.بعد هم در طول ازدواج سعی میکنه خودشو به قهررمان نزدیک کنه ک قهرمان بهش میگه این ازدواج وواقعی نیست.
    یه بار ک از روزنامه مییان برای مصاحبه همه حرفای قهرمان رو عوض میکنه ولی ضیا گردن میگیره.بعدم تو بیمارستان الیف رو میبینه و تعققیبش میکنه و میفهمه ک زندس و سعی میکنه اسم مادر تو شناسنامه توپراک رو عوض کنه ولی موفق نمیشه.و بعد اومدن الیف همواره بر کارهای بدش افزوده میشود.

     

    بعدم به عفت میگه سی دی همکاری اون با مقصود رو بهش بده چون ممکنه دست قهرمان بیفته و شکران اینو میشنوه و زودتر سی دی رو برمیداره و در ازاش از دفنه پول میگیره که ضیا این صحنه رو میبینه و وقتی دفنه نبود سی دی رو میبینه و میخواست ب قهرمان بگه که دفنه میفهمه و تعقیبش میکنه و عصبی میشه و همه گندکاریاشو بهش میگه که قلب ضیا تحمل نمیکنه و سکته میکنه و دفنه هم سی دی رو میشکدنه.وقتی هم ک تو بیمارستانه بازم تعریف میکن غافل از اینک ضیا داشت صداشو ضبط میکرد. تا اینکه قهرمان و الیف با هم آشتی میکنن و دفنه میره ب الیف التماس میکنه که چیزی راجب به همکاری ابراهیم و اون نگه(مقصود همه چی رو برای الیف تعریف کرده)الیف هم بخاطر اجه قبول میکنه ک چیزی نگه.شب عروسی الیف و قهرمان چند نفرو میفرسته تا خونه رو آتیش بزنن.و نامه های تهدید کننده میفرستاد خونه و حتی عکس بچه هارو هم فرستاد ک قهرمان مجبور میشه الیف و توپراکو برگردونه عمارت و با دروغ و حقه بازی میگه ک چند نفر اطراف خونن و من ترسیدم و به هر حال نقش بازی میکنه ک قهرمان مجبور میشه اونم بیاره عمارت.
    بعدم هی زیر زیرکی سعی میکنه توپراکو علی الیف پر کنه که ی بار الیف میشنوه و باهم دعوا میکنن.بعدم وقتی داشت با آدمایی ک خونه رو آتیش میزد حرف میزد الیف میشنوه و شک میکنه و به قهرمان میگه ولی قهرمان باور نمیکنه.بعد ی مدت ک قهرمان تحقیق میکنه و با حرفای الیف و پیدا کردن گوشی ضیا همه چی رو میفهمه و دفنه وقتی میخواست بره خارج قهرمان اونو ی جوری برمیگردونه و تحویل پلیس میده و سه ماه تو زندون میمونه که با کمک سونر آزاد میشه و اجه رو میدزده ولی قهرمان پیداش میکنه و اونو دوباره ب پلیس تحویل میده.

     

    سریال دست سرنوشت

    سایت مجله فارسی سریال دست سرنوشت سریال دست سرنوشت

    این مطلب متعلق به سایت مجله فارسی به آدرس www.majalefarsi.ir است.

    سریال دست سرنوشت سریال دست سرنوشت سریال دست سرنوشت

    این مطلب متعلق به سایت مجله فارسی به آدرس www.majalefarsi.ir است.

    سریال دست سرنوشت سریال دست سرنوشت سریال دست سرنوشت سریال دست سرنوشت

     

     

    منبع : تاپ ناز

     

    دانلود قسمت ۱۶۶ دست سرنوشت از سایت نماشا

  • علی حرفه ای
  • ۰
  • ۰

دانلود قسمت ۶۶ سریال کارا سودا

دانلود سریال کارا سودا قسمت ,۶۶ , دانلود دوبله فارسی قسمت ,۶۶ کارا سودا , سریال ترکی کارا سودا قسمت ,۶۶ , دانلود سریال کارا سودا , دانلود قسمت ,۶۶سریال کارا سودا , دانلود قسمت ,۶۶ کارا سودا , ,۶۶ کارا سودا , دوبله فارسی قسمت ,۶۶ سریال کارا سودا , دانلود کارا سودا ,۶۶ , دانلود قسمت ,۶۶ سریال کارا سودا از نماشا , نماشا قسمت ,۶۶ سریال کارا سودا , کارا سودا ,۶۶ , دانلود قسمت ,۶۶ کارا سودا با لینک مستقیم , بیوگرافی بازیگران سرال کارا سودا , دوبله قسمت ,۶۶ سریال کارا سودا , دوبله قسمت ,۶۶کارا سودا , دانلود دوبله قسمت ,۶۶ کارا سودا , قسمت ,۶۶ شصت و ششم سریال کارا سودا , دانلود قسمت ,۶۶ کارا سودا از نماشا , نماشا قسمت ,۶۶کارا سودا , سریال کارا سودا قسمت ,۶۶ , پخش آنلاین قسمت ,۶۶ سریال کارا سودا , پخش اینترنتی قسمت ,۶۶ کارا سودا

 

دانلود سریال کارا سودا از سایت مجله فارسی www.majalefarsi.ir

 

 

 

 

سریال عشق بی پایان که نام اصلی آن Kara Sevda می باشد محصول کشور ترکیه است و یک سریال عاشقانه درام می باشد.کارگردان این سریال ترکی Hilal Saral می باشد و این اثر محصول سال ۲۰۱۵ می باشد.این سریال از کانال Star Tv ترکیه پخش می شود و همچنین در شبکه های ماهواره زبان فارسی نظیر Gem نیز پخش میگردد.

 

این سریال حدود ۷۰ قسمت دارد.

 

خلاصه داستان و موضوع سریال عشق بی پایان

 

کمال و نیهان که فاصله ی خیلی زیادی از هم دارن تو یه روز به طور کاملا اتفاقی همدیگه رو می بینند و بینشون یه معجزه رخ میده ولی روزگار زندگی سختی رو برای این دو رقم می زنه و تو یه شب کمال مجبور میشه تا …

 

کمال یک مهندس معدن جوان و فقیر است او برای به دست آوردن روزی خودش ، به همراه کارگرانش ، در اعماق زمین در حال تلاش و جدال است . کمال فقیر است ولی غرور زیادی داره . یک روز دختری به اسم نیهان رو از خطر غرق شدن نجات میده . به این ترتیب با او آشنا میشه و زندگیش تغییر میکنه . و بعد از مدتی با اتفاقاتی برای برادر نیهان می افتد نیهان از روی اجبار و برای نجات برادرش مجبور میشه با امیر کسی که دوستش ندارد ازدواج کند

بعد از این اتفاقات زیاد کمال مجبور به ترک استانبول میشه و در جایی دیگر ، در یک معدن مشغول به کار میشه و وقتی برمیگرده به استانبول به دنبال انتقام از عشق گذشته خودش که ازدواج کرده نیهان می افتد و ماجرای عشق بین این دو نفر و همسر نیهان …

 

 

تصاویر سریال ترکی کارا سودا

تصاویر و عکسهای سریال کارا سودا|قسمت آخر سریال کارا سودا Kara Sevda  تصاویر و عکسهای سریال کارا سودا|قسمت آخر سریال کارا سودا Kara Sevda  تصاویر و عکسهای سریال کارا سودا|قسمت آخر سریال کارا سودا Kara Sevda

تصاویر و عکسهای سریال کارا سودا|قسمت آخر سریال کارا سودا Kara Sevda  تصاویر و عکسهای سریال کارا سودا|قسمت آخر سریال کارا سودا Kara Sevda  تصاویر و عکسهای سریال کارا سودا|قسمت آخر سریال کارا سودا Kara Sevda

تصاویر و عکسهای سریال کارا سودا|قسمت آخر سریال کارا سودا Kara Sevda  تصاویر و عکسهای سریال کارا سودا|قسمت آخر سریال کارا سودا Kara Sevda  تصاویر و عکسهای سریال کارا سودا|قسمت آخر سریال کارا سودا Kara Sevda

تصاویر و عکسهای سریال کارا سودا|قسمت آخر سریال کارا سودا Kara Sevda  تصاویر و عکسهای سریال کارا سودا|قسمت آخر سریال کارا سودا Kara Sevda  تصاویر و عکسهای سریال کارا سودا|قسمت آخر سریال کارا سودا Kara Sevda

تصاویر و عکسهای سریال کارا سودا|قسمت آخر سریال کارا سودا Kara Sevda  سریال کارا سودا|قسمت آخر سریال کارا سودا  سریال کارا سودا|قسمت آخر سریال کارا سودا

 

 

 

نقد و پشت پرده سریال ترکی کارا سودا

 

طی چند سال گذشته ، سریال‌های ترکی زیادی در ژانر عاشقانه و درام تولید شده که برخی از آن ها در اغلب کشورهای خاورمیانه و گاهی در افریقا، شرق دور و البته در ایران، طرفداران فراوانی پیدا کرده‌اند. که جدیدترین این سریالها ، سریال “کارا سودا” ،است که طرفدار زیادی را به خود جذب کرده است .

 

غالب این سریال‌ها بر اساس تم‌هایی همچون خیانت، روابط عاطفی مثلثی و روابط مافیایی ساخته شده‌اند و می‌توان این نمونه‌ها را از مصادیقی دانست که شایان انتقادات فراوانی هستند. تهیه‌کنندگان این سریال‌ها برای هرچه جذاب‌تر نشان دادن آثار خود، در این داستان‌ها به استفاده از بازیگران خوش‌سیما و جوان، جامه‌های نیمه‌برهنه، خودروهای لوکس، خانه‌ها و ویلاهای مجلل و نشان دادن تصویری مدرن، جذاب و آزاد از ترکیه روی آورده‌اند

 

 

آنچه مسلم است ، این سریال ها ، فکر و قلب جوانان ترک و ایرانی را نشانه گرفته که موج تنش زای آنان عواقب بسیار جدی در جامعه برانگیخته است که در ادامه به برخی از این آثار مخرب اشاره شده است …

 

۱-    افزایش روابط پنهانی میان دختران و پسران و گسترش فساد و فحشا

۲-    افزایش آمار جراحی های زیبایی و مصرف بی رویه مواد آرایشی در سال های اخیر ، به علت بروز پدیده خود زشت پنداری

۳-    افزایش تنوع طلبی پسران (زیبایی و تناسب اندام همسر) در انتخاب همسر آینده

۴-    افزایش سطح توقعات دختران و تجمل گرایی

که موارد ۳ و ۴ سهم عمده ای در کاهش ازدواج های رسمی و دایمی و افزایش سن ازدواج دارد .

۵-    گسترش خیانت ، نابودی نظام خانواده و افزایش طلاق های عاطفی و عینی درمیان زوج ها

 

 

توصیه : ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﻭ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻌﺮﺽﺗﻤﺎﺷﺎﯼ ﺍﯾﻦ سریال های ﻏﯿﺮﺍﺧﻼﻗﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﺪﻫﯿﺪ ﺯﻳﺮﺍ ﺩﺭ ﺑﻠﻨﺪﻣﺪﺕ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺪ اثرات ویرانگرانه ای بر اخلاق خانواده داشته باشد

  • علی حرفه ای
  • ۰
  • ۰

مهمان دورهمی 31 فروردین 96 | لیلا اوتادی | عکس برنامه امشب

---------------------------------------------
بیوگرافی لیلا اوتادی و آثار هنری او
----------------------------------------------

 لیلا اوتادی مهمان امشب «دورهمی»

لیلا اوتادی بازیگر فیلم «چپ دست»، پنجشنبه شب مهمان برنامه «دورهمی» می‌شود.


لیلاد اوتادی، بازیگر سینما و تلویزیون شامگاه پنج شنبه 31 فروردین مهمان برنامه «دورهمی» خواهد شد.


این بازیگر کار خود را با فیلم «چشمان سیاه» ساخته ایرج قادری آغاز کرد و سپس با سریال «مهر و ماه» به کارگردانی فیاض موسوی مورد توجه قرار گرفت.


فیلم «سه بیگانه» با بازی اوتادی این روزها در حال اکران در سینماهای کشور است.


برنامه «دورهمی» به کارگردانی مهران مدیری پنجشنبه‌ها ساعت 21 و جمعه‌ها و شنبه‌ها ساعت 23 از شبکه نسیم پخش می‌شود.


انتهای پیام/

مهمان دورهمی 31 فروردین 96 | لیلا اوتادی | عکس برنامه امشب

منبع: خبرآنلاین
  • علی حرفه ای
  • ۰
  • ۰

دانلود قسمت 165 دست سرنوشت از نماشا

دانلود سریال دست سرنوشت قسمت ,165 , دانلود دوبله فارسی قسمت ,165 دست سرنوشت , سریال ترکی دست سرنوشت قسمت ,165 , دانلود سریال دست سرنوشت , دانلود قسمت ,165سریال دست سرنوشت , دانلود قسمت ,165 دست سرنوشت , ,165 دست سرنوشت , دوبله فارسی قسمت ,165 سریال دست سرنوشت , دانلود دست سرنوشت ,165 , دانلود قسمت ,165 سریال دست سرنوشت از نماشا , نماشا قسمت ,165 سریال دست سرنوشت , دست سرنوشت ,165 , دانلود قسمت ,165 دست سرنوشت با لینک مستقیم , بیوگرافی بازیگران سرال دست سرنوشت , دوبله قسمت ,165 سریال دست سرنوشت , دوبله قسمت ,165دست سرنوشت , دانلود دوبله قسمت ,165 دست سرنوشت , قسمت ,165 صد و شصت و پنجم سریال دست سرنوشت , دانلود قسمت ,165 دست سرنوشت از نماشا , نماشا قسمت ,165دست سرنوشت , سریال دست سرنوشت قسمت ,165 , پخش آنلاین قسمت ,165 سریال دست سرنوشت , پخش اینترنتی قسمت ,165 دست سرنوشت

سریال دست سرنوشت

 

 

 

برای اطلاعات بیشتر به ادامه مطلب مراجعه نمایید.

 

 

 

 

 

نام لاتین سریال : Kaderimin Yazıldıgı Gun

نام فارسی سریال : دست سرنوشت

تولید کننده : کشور ترکیه

تاریخ انتشار : ۲۰۱۶

روزهای پخش : هر روز

تعداد قسمت ها : نامعلوم

پخش از شبکه ی : جم تی وی

نوع و موضوع اثر : عاشقانه

درجه کیفیت : ۵۴۰p

بازیگران : از ozcan Deniz، خدیجه شندیل بیگم برهنه، Gürbey جلو، گل رز ONAT متن Çekmez

کارگردان : تماس با İnaç، پرتاب İnaç

خلاصه سریال : داستان این سریال درمورد یک زن است که به خاطر ناتوانی نمیتواند بچه به دنیا آورد برای همین از شوهرش قهرمان میخواهد که بچه یک زن دیگه را به دنیا آورد....

 

*********************************************

 

برای دانلود فیلم بر روی تصویر زیر کلیک نمایید تا به صفحه دانلود هدایت شوید.

 

 

 

 

معرفی سریال :

 

 

در اولین روز برداشت محصول انار که خانواده یوروخان جشن می گیرند همه دور هم جمع شده اند و برای سلامتی و سودآوری بیشتر دعا می کنند.

در این جشن حرف هایی گفته می شود که به مذاق دفنه خوش نمی آید. همه او را سرزنش می کنند که چرا بچه دار نمی شود. شوهر او قهرمان از دفنه دفاع می کند و به همه می گوید که بچه دار شدن برایش اهمیتی ندارد.

اما دفنه که به شدت ناراحت است تلاش می کند و تصمیم جدی میگیرد که به هر قیمتی که شده است بچه دار شود. پس از مشورت با مادرشوهرش عفت آنها تصمیم میگیرند که با رحم جایگزین فردی دیگر بچه قهرمان را نگه دارند و پس از زایمان و به دنیا آمدن بچه فردی که استخدام شده است را مرخص کند.
اما این اتفاق زندگی خانواده یوروخان را برای همیشه تغییر می دهد.
دفنه پس از راضی کردن شوهرش قهرمان دختر زیبایی به نام الیف را برای رحم جایگزین پیدا می کند.

الیف که دختر زیبا و ساده اس است و به اجبار پدرش به ازای دریافت پول با مردی ازدواج کرده است. مادر این دختر برای حمایت از دخترش مقابل شوهرش او را ناخواسته می کشد و بعد از این قتل به استانبول فرار می کند که به زندان می افتد. اما الیف که با خواهر کوچکش زندگی می کند مجبور می شود پیشنهاد رحم اجاره ای را قبول کند و مجبور می شود بچه را در رحمش نگهداری کند.

الیف که فکر می کند بعد از 9 ماه حاملگی و نگهداری از بچه می تواند پول را بگیرد و زندگی اش را از سر بگیرد با اتفاقات عجیبی روبرو می شود. گویا دفنه توانایی مادر شدن را نداشته است و بدنش تخمک گذاری نمیکرده و به همین دلیل عفت با دکتر قرار گذاشته که از تخمک خود الیف و اسپرم قهرمان استفاده کنند و این موضوع یک راز بین عفت و دکتر باقی بماند. امام همه فکر می کنند که بچه ای که در شکم الیف است بچه دفنه است در صورتی که الیف بچه خودش را باردار است!

 

 

سرنوشت قهرمان یوروکهان در سریال دست شرنوشت :

تا اینجا بچه دزدیده شده و در آخر مریم پشیمون میشه و توپراک رو میاره.تو قسمت ۲۹ اورجینال بهترین صحنه های الیف و قهرمان هستش و قهرمان به عنوان هدیه زایمان الیف بهش یه ماشین میده و الیف هم تصادف میکنه.بعد تصادف الیف قهرمان اصلا باور نمیکنه که عشقش مرده و حتی ابراهیم رو هم پیدا میکنه و میفهمه ک ابراهیم برادر الیف بوده و وقتی میخواست بکشتش ضیا جلوشو میگیره.
وقتی ک پلیس پرونده رو میبنده خودش پیگیر ماجرا میشه ولی متاسفانه نمیتونه پیداش کنه و خودشو از همه چی و همه کس کنار میکشه و تو رشادیه میمونه و مشروب میخوره و بعضی وقتا ک توپراک خوابه میره بچه هارو میبوسه و میاد.بعد اینکه توپراک تب میکنه و حالش بد میشه ضیا میاد دنبال قهرمان و میگه باید خودتو فدای بچه هات بکنی و یه زن تو خونه منتظرته(دفنه) و بهترین کار اینکه باهم ازدواج کنین تا برای بچه هات پدری کنی و قهرمان هم قبول میکنه برگرده و با دفنه ازدواج میکنه ولی بهش میگه که این ی ازدواج واقعی نیست و من فقط میخوام واسه بچه هام پدری کنم .
کار اورگانیک هم ب لطف یعقوب شکست خورده و شرکت ورشکست میشه و قهرمان هم داره سعی میکنه تا اوضاع رو درست کنه.مقصود هم یعقوب رو با عکسایی ک با زنا داره تهدید میکنه .یعقوب هم قهرمان رو راضی میکنه تا با مقصود شریک بشه ولی هیچکی غیر یعقوب نمیدونه مقصود شریکه.بعد برای توپراک جشن ختنه میگیرن و اینجاست که الیف بعد دوسال دست در دست مقصود و به عنوان زن مقصود میاد ک قهرمان هم تعجب که ن ب معنای کامل هنگ میکنه.بعدم هی میخواد به الیف نزدیک بشه و حرف بکشه که الیف هیچی نمیگه و یه بار توپراک و مریم رو میفرسته تا توپراک مادرشو ببینه و اونجا میشنوه ک مقصود ب الیف میگه به زودی همه چیزو از قهرمان میگیریم و سلطنت میکنیم.
تو همونروز ضیا سکته میکنه و قهرمان هم بعد شنیدن این حرف مقصود و خبر سکته ضیا ک فلج میشه با الیف بد میشه و میخواد ازش به عنوان جعل هویت شکایت کنه ک نمیتونه ولی بجاش دفنه از الیف شکایت میکنه.بعد اینکه در مورد الیف تحقیق میکنه میفهمه ک بعد تصادف فلج شده و میره دادگاه و الیف رو نجات میده.بعد اونم با ی روانشناس صحبت میکنه تا ب توپراک بگه الیف مادرشه و اینکارو میکنه.بعدم قهرمان با موذی گری الیفو ب بهانه جلسه میبره آلاچاتی و اونجاست ک الیف و قهرمان آشتی میکنن.
قهرمان با موذی گری الیفو ب بهانه جلسه میبره آلاچاتی و اونجاست ک الیف و قهرمان آشتی میکنن ولی بازم مقصود میاد و الیف رو تهدید میکنه و الیفم مجبور میشه ب قهرمان بگه همش ی بازی بود برای گول زدن تو و میره.
بعدم مقصود الیف رو میدزده ک قهرمان میره دنبالش و تیر میخوره و با حال وخیمش بازم میره دنبال الیف و پیداشون میکنه و وقتی مقصود میخواست قهرمان رو با چکش بزنه الیف به مقصود تیر میزنه.و اینطور از دست مقصود خلاص میشن.بعدم دوباره باهم عقد میکنن.ولی بازم دفنه با نقشه هایی ک میکشه یه مدت خیلی خیلی کوتاه بینشون بحث پیش میاد و با اومدن بتزیگر جدید مرد قهرمان احساس خطر میکنه و با الیف آشتی میکنه.
بعدم با حرفای الیف ب دفنه شک میکنه و میفهمه ک دفنه تو سکته کردن ضیا نقش داشته.(نکته جالبی ک اینجاست اینکه ضیا با گوشی صدای دفنه رو که به همه چی اعتراف کرده ضبط میکنه)قهرمان هم اون گوشی رو پیدا میکنه و روز عمل ضیا به اون گوشی گوش میده و دلیل مرگ نازلی و سکته ضیا و دستور قتل الیف و همکاری دفنه با ابراهیم و مقصود رو میفهمه.بعدم دفنه رو به پلیس تحویل میده و در آخر دفنه با کمک سونر(نقش مردی ک قهرمان بخاطرش احساس خطر کرد) از زندان آزاد میشه و اجه رو میدزده.وقتی هم که اجه رو پیدا میکنه سونر الیفو که حاملس میدزده .در آخر هم بعد چند ماه قهرمان با الیف و بچه ها برای همیشه میرن هاتای و به خوبی و خوشی زندگی میکنن.

 

سرنوشت الیف یوروکهان در سریال دست سرنوشت :

الیف تو تصادف فلج میشه و به مدت چند ماه تو کما بود و به هوش میاد .ولی فلجه.و نمیتونه از دست مقصود خلاص بشه.برای معالجه هم مقصود ی اسم جدید درست میکنه و با اسم زینب چاکر الیف میره سوئیس.حتی چندین بار هم تصمیم به خودکشی میگیره ولی هربار نجات پیدا میکنه و اینجا مژگان به عنوان پرستار الیف وارد داستان میشه و بعد ی مدت الیف خوب میشه ولی از مقصود پنهون میکنه و با کمک مژگان فرار میکنه که میشه همزمان با عقد قهرمان ولی مقصود بازم میگیرتش و زندانیش میکنه.
بعدم سلطان رو که نازلی رو از دست داده بود و تنها بود پیدا میکنه و سلطان هم به الیف میرسه و الیف وقتی میفهمه نازلی مرده خیلی بهم میریزه.(همه فک میکنن نازلی از تراس افتاده)سلطان بهش میگه قهرمان بعد ی مدت دیگه دنبالت نگشت و ولت کرد ک الیف باور نمیکنه و مقصود الیف رو یواشکی میبره عمارت که قهرمان بیچاره هم تازه برای اولین بار داشت با بچه ها بازی میکرد و الیف میبینه این صحنه رو توپراک جلوی چشم الیف دفنه رو مامان صدا میکنه و با این ح ف قهرمان که توپراک ب حرف مادرت گوش کن بیشتر میشکنه عشقم.
مقصود هم میگه برو بگو من اومدم.و میره.الیف هم خودشو نشون نمیده و برمیگرده.بعد هم مصاحبه قهرمان و دفنه رو تو روزنامه میبینه که از قول قهرمان نوشته دفنه بهترین مادر دنیاست و در کنار اون آرامش دارم (در حالی ک قهرمان دقیقا برعکس اینا رو گفته و دفنه حرفشو عوض کرده)کلا از قهرمان متنفر میشه.ی بار دیگه ک توپراک تب میکنه . الیف هم نگران میشه و یواشکی میره بیمارستان و اونجا دفنه میبینتش.بعدم تعقیبشون میکنه و به هر حال میفهمه ک الیف زنده هست.الیف هم که میبینه قهرمان با دفنه ازدواج کرده و توپراک دفنه رو مادرش میدونه تصمیم میگیره پسرشو بگیره.مقصود هم بهش پیشنهاد ازدواج میده و قول میده توپراک رو هرجور شده بگیره که اول الیف قبول نمیکنه ولی بعد اومدن دفنه و تهدید کردن الیف ب شرطی ک مدیریت سهامو بهش بده قبول میکنه تا با مقصود ازدواج کنه (البته دقت کنین با اسم زینب چاکر).
بعد ازدواج هم روز جشن ختنه توپراک به عنوان زن مقصود میره مقابل قهرمان.قهرمان هم میبرتش تو اتاق و میخواد بفهمه چی شده ک الیف هیچی نمیگه و میگه الیف مرد.تو کشتیش و میره.بعدم مریم توپراکو میاره پیشش و بوی پسرشو استشمام میکده .
بخاطر سکته ضیا از راه مخفی میره عمارت ک قهرمان میبینتش و میگه اونقد جسوری ک تو شرکت دست کردی.اگه میخوای انتقام بگیری بگیر.منم میدونم چیکار کنم.بعدم پلیس میاد و الیف رو ب اتهام جعل هویت میبرن کلانتری و اونجا بازم الیف به قهرمان میگه ازش متنفره و قهرمان هم دیگه بیخیال میشه و میره.تو دادگاه که نزدیک بود به الیف ده سال حبس بخوره عشقم میاد و میگه زن مرده.ایشون شریکمونن و الیف رو نجات میده.
بعدشم الیف میره تو شرکت و یه پروژه رو ارائه میکنه ک استقبال زیادی ازش میشه. بعدم ب بهانه ی شرکت میرن آلاچاتی و اونجا بالاخره با مقاومتای الیف با هم آشتی کردن.ولی بازم مقصود با جون قهرمان و توپراک تهدیدش میکنه و مجبور میشه با مقثود بره ک در آخر قهرمان نجاتش میده و باهم ازدواج میکنن.بخاطر نامه های تهدید آمیزی ک ب عمارت میاد مجبور میشن برگردن عمارت که قهرمان مجبور میشه دفنه رو هم بیاره و الییف میفهمه اینا کارای دفنه هست و به قهرمان میگه ولی قهرمان باور نمیکنه و یه مدت کم با هم سرد میشن ولی با ورود سونر باهم آشتی میکنن.
با رو شدن دست دفنه و زندان رفتنش که سه ماه طول میکشه توپراک و اجه بهش عادت میکنن و میفهمه ک حاملس ولی بخاطر تصادف امکان سقط هست و از قهرمان مخفی میکنه ولی قهرمان میفهمه.بعد آزاد شدن دفنه با کمک سونر دفنه اجه رو میدزده قهرمان نمیزاره ک الیف چیزی بفهمه چون استرس واسش خوب نیست.بعدم الیف میشنوه و میره که اینم نقشه سونر بود تا الیفو بگیره(سونر مشکل روحی داره و چون زن و پسرشد تو تصادف از دست داده الیف و توپراک رو جای اونا گذاشته)در آخر قهرمان الیف رو نجات میده و بعد چندماه بعد ازدواج جلال با بچه هاشو عشقش به هاتای میرن و با خوشی زندگی میکنن.

 

سرنوشت دفنه باشار در سریال دست سرنوشت :

دفنه بعد رفتن الیف و با وجود اجه پاش به عمارت یوروکهانها باز میشه و مثلا واسه توپراک مادری میکنه تا اینکه عفت بهش میگه که میخوایم با قهرمان ازدواج کنی و دفنه هم خدا خواسته قبول میکنه.بعد هم در طول ازدواج سعی میکنه خودشو به قهررمان نزدیک کنه ک قهرمان بهش میگه این ازدواج وواقعی نیست.
یه بار ک از روزنامه مییان برای مصاحبه همه حرفای قهرمان رو عوض میکنه ولی ضیا گردن میگیره.بعدم تو بیمارستان الیف رو میبینه و تعققیبش میکنه و میفهمه ک زندس و سعی میکنه اسم مادر تو شناسنامه توپراک رو عوض کنه ولی موفق نمیشه.و بعد اومدن الیف همواره بر کارهای بدش افزوده میشود.
بعدم به عفت میگه سی دی همکاری اون با مقصود رو بهش بده چون ممکنه دست قهرمان بیفته و شکران اینو میشنوه و زودتر سی دی رو برمیداره و در ازاش از دفنه پول میگیره که ضیا این صحنه رو میبینه و وقتی دفنه نبود سی دی رو میبینه و میخواست ب قهرمان بگه که دفنه میفهمه و تعقیبش میکنه و عصبی میشه و همه گندکاریاشو بهش میگه که قلب ضیا تحمل نمیکنه و سکته میکنه و دفنه هم سی دی رو میشکدنه.وقتی هم ک تو بیمارستانه بازم تعریف میکن غافل از اینک ضیا داشت صداشو ضبط میکرد. تا اینکه قهرمان و الیف با هم آشتی میکنن و دفنه میره ب الیف التماس میکنه که چیزی راجب به همکاری ابراهیم و اون نگه(مقصود همه چی رو برای الیف تعریف کرده)الیف هم بخاطر اجه قبول میکنه ک چیزی نگه.شب عروسی الیف و قهرمان چند نفرو میفرسته تا خونه رو آتیش بزنن.و نامه های تهدید کننده میفرستاد خونه و حتی عکس بچه هارو هم فرستاد ک قهرمان مجبور میشه الیف و توپراکو برگردونه عمارت و با دروغ و حقه بازی میگه ک چند نفر اطراف خونن و من ترسیدم و به هر حال نقش بازی میکنه ک قهرمان مجبور میشه اونم بیاره عمارت.
بعدم هی زیر زیرکی سعی میکنه توپراکو علی الیف پر کنه که ی بار الیف میشنوه و باهم دعوا میکنن.بعدم وقتی داشت با آدمایی ک خونه رو آتیش میزد حرف میزد الیف میشنوه و شک میکنه و به قهرمان میگه ولی قهرمان باور نمیکنه.بعد ی مدت ک قهرمان تحقیق میکنه و با حرفای الیف و پیدا کردن گوشی ضیا همه چی رو میفهمه و دفنه وقتی میخواست بره خارج قهرمان اونو ی جوری برمیگردونه و تحویل پلیس میده و سه ماه تو زندون میمونه که با کمک سونر آزاد میشه و اجه رو میدزده ولی قهرمان پیداش میکنه و اونو دوباره ب پلیس تحویل میده.

 

 

سریال دست سرنوشت سریال دست سرنوشت سریال دست سرنوشت سریال دست سرنوشت سریال دست سرنوشت سریال دست سرنوشت سریال دست سرنوشت سریال دست سرنوشت سریال دست سرنوشت سریال دست سرنوشت

 

 

 

منبع : تاپ ناز

 

تاریخ انتشار : چهارشنبه 30 فروردین 1396 ساعت: 17:24
دانلود سریال دست سرنوشت قسمت ,165 , دانلود دوبله فارسی قسمت ,165 دست سرنوشت , سریال ترکی دست سرنوشت قسمت ,165 , دانلود سریال دست سرنوشت , دانلود قسمت ,165سریال دست سرنوشت , دانلود قسمت ,165 دست سرنوشت , ,165 دست سرنوشت , دوبله فارسی قسمت ,165 سریال دست سرنوشت , دانلود دست سرنوشت ,165 , دانلود قسمت ,165 سریال دست سرنوشت از نماشا , نماشا قسمت ,165 سریال دست سرنوشت , دست سرنوشت ,165 , دانلود قسمت ,165 دست سرنوشت با لینک مستقیم , بیوگرافی بازیگران سرال دست سرنوشت , دوبله قسمت ,165 سریال دست سرنوشت , دوبله قسمت ,165دست سرنوشت , دانلود دوبله قسمت ,165 دست سرنوشت , قسمت ,165 صد و شصت و پنجم سریال دست سرنوشت , دانلود قسمت ,165 دست سرنوشت از نماشا , نماشا قسمت ,165دست سرنوشت , سریال دست سرنوشت قسمت ,165 , پخش آنلاین قسمت ,165 سریال دست سرنوشت , پخش اینترنتی قسمت ,165 دست سرنوشت
  • علی حرفه ای
  • ۰
  • ۰

دانلود قسمت 24 سریال دیوار به دیوار

 دانلود دیوار به دیوار 24 , دانلود سریال دیوار به دیوار قسمت 24 , دانلود سریال دیوار به دیوار قسمت بیست و چهارم , دانلود سریال دیوار به دیوار 24 فروردین , دانلود سریال دیوار به دیوار ویژه نوروز 96 , دانلود قسمت 24 بیست و چهارم سریال دیوار به دیوار , دانلود قسمت 24 دیوار به دیوار , دانلود قسمت 24 سریال دیوار به دیوار , دانلود قسمت بیست و چهارم 24 سریال دیوار به دیوار , دانلود قسمت بیست و چهارم سریال دیوار به دیوار , قسمت 24 سریال دیوار به دیوار , قسمت بیست و چهارم سریال دیوار به دیوار , قسمت 24سریال دیوار به دیوار , قسمت بیست و چهارم 24 سریال دیوار به دیوار , قسمت 24 دیوار به دیوار , پخش آنلاین قسمت 24 سریال دیوار به دیوار , دانلود دیوار به دیوار قسمت 24 , دانلود قسمت بیست و چهارم دیوار به دیوار , دانلود قسمت 24 بیست و چهارم دیوار به دیوار , دانلود سریال دیوار به دیوار قسمت 24

دانلود قسمت 19 نوزدهم سریال دیوار به دیوار

 

 

برای اطلاعات بیشتر به ادامه مطلب مراجعه نمایید.

 

 

 

 

دانلود قسمت بیست و چهارم 24 سریال دیوار به دیوار با لینک مستقیم

 

دانلود رایگان سریال دیوار به دیوار قسمت بیست و چهارم با کیفیت عالی | پنجشنبه 31 فروردین 96

 

دانلود قسمت 24 سریال دیوار به دیوار با حجم کم

 

قسمت بیست و چهارم سریال دیوار به دیوار

 

نام سریال : دیوار به دیوار

ژانر : اجتماعی/طنز

سال تولید : ۱۳۹۵

زمان پخش : نوروز ۱۳۹۶

محصول : ایران

پخش : شبکه سه سیما

فرمت : MP4

کیفیت : عالی

کارگردان : سامان مقدم

بازیگران : فرهاد آئیش، ویشکا آسایش، یاسمینا باهر، رویا تیموریان، پژمان جمشیدی، گوهر خیراندیش، حسن زارعی، علی شادمان، مجید شهریاری، آزاده صمدی، مهسا طهماسبی، جواد عسگری، شمسی فضل اللهی، رضا ناجی، مهوش وقاری، امیرمهدی ژوله و …

خلاصه داستان : داستان پنج خانواده را روایت می کند که به دلایلی مجبور می شوند سه ماه در یک خانه با یکدیگر زندگی کنند. این پنج خانواده پیش از این هیچ آشنایی با یکدیگر نداشته اند و در یک روز بنا به اتفاقی مجبور می‌شوند که با هم زندگی کنند و …

 

 

______________________________________________________________________

 

 

دانلود قسمت 24 سریال دیوار به دیوار کیفیت 720p  (تاریخ 31 فروردین 96 ) 

به زودی ...

لینک مستقیم uploadBoy Upera

 

حجم:  350 مگابایت

 

دانلود قسمت 24 سریال دیوار به دیوار کیفیت 480p  (تاریخ 31 فروردین 96 ) 

به زودی...

لینک مستقیم uploadBoy Upera

 

حجم: 175 مگابایت

______________________________________________________________________

 

 

منبع : دانلود روزانه

 

______________________________________________________________________

 

 

تاریخ انتشار : پنجشنبه 31 فروردین 1396 ساعت: 5:4

  • علی حرفه ای
  • ۰
  • ۰

دانلود قسمت 100 سریال اکیا از نماشا

سریال ترکی اکیا قسمت 100 , دانلود سریال اکیا , دانلود قسمت 100 سریال اکیا , دانلود قسمت 100 اکیا , 100 اکیا , دوبله فارسی قسمت 100 سریال اکیا , دانلود اکیا 100 , دانلود قسمت 100 سریال اکیا از نماشا , نماشا قسمت 100 سریال اکیا , اکیا 100 , دانلود قسمت 100 اکیا با لینک مستقیم , بیوگرافی بازیگران سرال اکیا , دوبله قسمت 100 سریال اکیا , دوبله قسمت 100 اکیا , دانلود دوبله قسمت 100 اکیا , قسمت 100 صدم سریال اکیا , دانلود قسمت 100 اکیا از نماشا , نماشا قسمت 100 اکیا , سریال اکیا قسمت 100 , پخش آنلاین قسمت 100 سریال اکیا , پخش اینترنتی قسمت 100 اکیا

 

 

 

 

برای اطلاعات بیشتر به ادامه مطلب مراجعه نمایید.

 

 

 

 

 

 

 

نام سریال : اکیا

امتیاز : ۷.۵ از 10

کیفیت ویدئو : HD 720p

تولید شده در : کانال GemTV

دسته بندی بر اساس ژانر : درام ، عاشقانه

شرح داستان : "اُکیا" داستان این سریال به زندگی و عشق بی انتهای اکیا و کمال اشاره دارد. کمال جوانی است از خانواده ای متوسط که در رشته معدن تحصیل کرده و شخصیتی درستکار دارد. اکیا دختری است که در محیط و خانواده ای ثروتمند بزرگ شده اما هیچ گاه خود را متعلق به آن زندگی نمی داند. او به دنبال آزادی و پرداختن به رویاهایش است. دست روزگار اکیا و کمال را به هم می رساند و آنها را درگیر عشقی بی پایان و پرماجرا می کند. اما بر اثر یک اتفاق از پیش تایین شده زندگی آنها یک شبه دچار تغییر شده و از هم جدا می شوند. پسر یکی از خانواده های قدرتمند جامعه اشراف استانبول، برای به دست آوردن اُکیا به هر کاری دست می زند. او برای از بین بردن عشق میان اُکیا و کمال تلاش می کند اما هیچ گاه موفق نمی شود. داستان این عشق بی پایان در ماجراهای این سریال نهفته است...

 

 

**********************************

 

معرفی سریال :

 

خلاصه داستان تمام قسمت های سریال اکیا و قسمت های آخر سریال اکیا

داستان سریال اکیا :

کمال پسری جوان است که در محله‌ای فقیرنشین زندگی می‌کند. پدر او (حسین) آرایشگر است و مادرش (فهیمه) دوست دارد که کمال با برادر بزرگترش به نام تارک و خواهر کوچکش به نام زینب به خوبی و خوشی کنارهم باشند. نیهان هم دختری است که در نقطه‌ای دیگر از شهر در خانواده‌ای پولدار زندگی می‌کند و برادر دوقلویی به نام اوزان دارد. نیهان، پدرش (اوندر) را خیلی دوست دارد و مادری خودخواه به نام ویلدان دارد. ویلدان می‌خواهد که نیهان با پسری به نام امیر ازدواج کند ولی نیهان او را دوست ندارد. کمال و نیهان اولین بار یکدیگر را در اتوبوس می‌بینند و نیهان که طراح است، صورت کمال را نقاشی می‌کند. یک ماه بعد، روز تولد نیهان، کمال و دوستش (صالح) در یک مرکز خریدa آن نقاشی را می‌بینند. نیهان هم برای تولدش مهمانی گرفته و دوستانش را دعوت کرده است. دوست صمیمی او (یاسمین) و همین‌طور امیر هم در آن مهمانی هستند. امیر در مهمانی با یک مرد که در حال رقصیدن با نیهان است دعوا می‌کند. نیهان هم عصبانی شده و از آنجا بیرون می‌رود و به سمت قایقش می‌رود. با عصبانیت می‌خواهد قایق را راه بیاندازد که ناگهان پایش به طناب گیر می‌کند و داخل آب می‌افتد. در حال غرق شدن است که بلافاصله کمال او را نجات می‌دهد. از این لحظه رابطه آن دو شروع می‌شود. یک روز امیر نقشه‌ای می‌کشد تا به نظر برسد اوزان دختری را کشته است. برای لو ندادن او به پلیس هم نیهان مجبور به ازدواج با او می‌شود. روز بعد که کمال از نیهان خواستگاری می‌کند، او “نه” می‌گوید، کمال هم تا مدتی افسرده می‌شود تا این که به زونگولداک منتقل می‌شود. چهار سال بعد در معدنی که کمال کار می‌کند حادثه‌ای رخ می‌دهد و کمال رئیسش (حقی) را نجات می‌دهد. به همین دلیل حقی او را برای دستیاری خود انتخاب می‌کند. یکسال بعد از آن اتفاق کمال پیش خانواده خود بر می‌گردد و برای نیهان با امیر رقابت می‌کند.

 

 

خلاصه قسمت 85 سریال اکیا

خلاصه قسمت 85 سریال اکیا کمال بعد از خوندن نامه اسو تصمیمش عوض میشه ومیگه من میخواستم برادر عامرو پیداکنم وکاری که با من کرد من باهاش بکنم واز طریق برادرش بهش ضربه بزنم اما دیگه دنبالش نمیرم چون اصلا فکرنکردم سر برادرش چه بلایی میاد واکیا میگه عامر میکشتش اما اون همه چی رو درمورد اون شب میدونه و توخیلی بهش نزدیک شدی کمال: اما ازش دور میشم نمیتونم برای ضربه زدن به عامر به کسی که نمیشناسمش ضربه بزنم و به زهیر زنگ میزنه ومیگه دیگه دنبال اون اخاذ نمیگردیم اسو به مادرش میگه یه ادم چقدر میتونه با خواهرش بد باشه دشمن اصلی من پدرمه و یادش میاد
حالا سفری به 14 سال پیش وقتی که اسو بچه بوده و مادر اسو اون رو به اقا حقی سپرده حقی عکسارو بهش نشون میداده و میگفته این کیه دخترم من بهت چی گفتم واسو جواب میداده قادر کوزجی اغلو دشمنمون کسی که مادرمو ازم گرفت منم میخواسته بکشه و تو ازم مواظبت کردی و عکس عامرو نشون میداده و اسو میگفته داداش بزرگترم عامرهستش حقی: بابات بیشتر اونو دوست داره و مثل باباشه و تورو نمیخواد مادرت میترسید اونا بهت اسیب بزنن که تورو پیش من امانت گذاشت تو یادگار تنها زنی هستی که توزندگیم دوستش داشتم و هم بابات میشم هم عمویت از قادر کوزجی اغلو و عامر کوزجی اغلو یه روزی حسابهارو پس میگیریم.
اسو به مادرش میگه گذشته رو فراموش نکردم من انتقام تو وخودمو و عموحقی رو ازشون میگیرم عامربرای من ارزشی نداره اما اون همه چیز قادر هستش اگه اون مادرمنو گرفته منم عامرو ازش میگیرم و دوباره یاد 5 سال پیش میوفته که حقی میگه الان وقتش رسیده و طوفان دستیار عامرکه رابطمون هستش امروز خبربزرگی داد ومیتونیم نابودشون کنیم اسو به مادرش مژگان میگه بابام نفرت منو میبینه به عامرزنگ میزنن ومیگن اکیا ازت تقاضای طلاق کرده عامر: جوابی ندین اون فردا تقاضاشو پس میگیره کمال اکیارو میرسونه هتل و به طوفان زنگ میزنه ومیگه یه پیام دارم دنبال اینکارنمیرم ولش میکنم اما فعلا عامرهم اونا رو دم هتل میبینه وبه اکیا پیام میده من ساعت نه تو سینما ادا سالن پنج منتظرتم برای اینکه بفهمی چرا نمیتونی ازم طلاق بگیری وبه کمال هم پیام میده درمورد اکیا باهم صحبت میکنیم ساعت نه بهت پیام میدم…
اسو یه نامه میزاره کنار مادرش و مینویسه بابا وداداش من اینجام و بازم میام به خاطر مادرم اسو وقتی ازخونه مادرش میاد بیرون ازطوفان میپرسه این خدمتکارا کی حالشون خوب میشه طوفان: نگران نباش صبح حالشون خوب میشه تو ابشون دارو ریختیم یه کم پیش کمال زنگ زد وگفت دنبالت نمیگرده اما ضعف تونسبت به کمال داره تورو از هدفت دورمیکنه اسو: نه اصلا طوفان: چی نه نقشه تو وعموت این نبود که بیای استانبول تا عشق بین کمال واکیا رو فهمیدی سریع اومدی استانبول قرارنبود عشق و انتقام رو قاطی کنی چون فکر میکردی کمال واکیا به هم نمیرسن عموت قول داده بود به کمال میرسی واکیا هم اگر از عامرجدا بشه برای تو مشکلی پیش نمیومد وقرار بود برای ضربه زدن به عامر به اکیا کمک کنی اکیارو به شک انداختیم وافتاد دنبال حقیقت بعدش برای اینکه کمال رو دور کنیم اون صدای کارن رو فرستادیم نقشه ما گرفته بود وعامر گیر کرده بود واکیا ازش دورشد اما تا فهمیدی کمال واکیا به هم نزدیک شدن اسو: بسه دیگه تمومش کن و یادش میاد به حقی گفته کمال وسط اتیش افتاده اگه با اکیا بره عامر اونو میکشه با چاقو هم زدنش نتونستیم جلوشو بگیریم من گفتم عامر واکیا نباید ازهم دور بشن اما گوش ندادی وبهش کمک کردی باورکنه داداشش قاتل نیست همه این سالها هرکاری گفتی و خواستی کردم و چیزی نگفتم فقط یه چیزخواستم که کمال رو که تنها کسی هستش که تو زندگیم دوستش دارم ازم نگیری حقی: نگرفتم اسو: گرفتی با دستای خودت دادیش به اکیا این بازی رو تموم کن اونارو ازهم جدا کن حقی: برای ازبین بردن عامر اسو: اگر منو مثل دخترت دوست داری این بازی روتمومش کن تو تمومش نکنی من تمومش میکنم اسوبه طوفان میگه اگرمیخوای بکشی کنار با عموم صحبت کنم طوفان: نه این فقط تونیستی که ازمادرش جدا شده تو مادرتو میبینی اما من نمیدونم مادرم حتی قبرش کجاست اگر بمیرم هم تنهاتون نمیزارم کمال واکیا میرن تو سینما وفیلمی که اوزان اون دختر لیندا رو با اسلحه کشته پخش میشه و صدای عامر میاد ومیگه این فیلم واقعی هستش و بالای 18 سال…
کمال واکیا فیلم رو میبینن عامر میاد ومیگه همسرم نمیدونم چرا تعجب کردی من همیشه بهت گفتم داداشت قاتله کمال: تو چه ادم بی ابرویی هستی عامر: چرا برای اینکه به همسرم کمک کردم چیزی رو که باور نمیکنه با چشم خودش ببینه همونطور که دیدی کیسه خون نمیترکه خون بدن خودشه دقیقا به قلبش زده شده مجبورم کردی برای اینکه دستتو بگیرم وبریم خونه اینو بهت نشون بدم اکیا: نه باهات نمیام عامر: پس اون موقع دوتا فیلم میشه دوباره ببینیم کمال: تمومش کن تو چجور مردی هستی نمیفهمی داری به اکیا اسیب میزنی عامر: من دستمو طرف زنم دراز کردم توخیلی مردی که دست رو زن دیگران دراز میکنی کمال: تو زنی که دوستت نداره رو با قلدری تو دستت نگه داشتی ازکدوم حق به من میگی و با هم درگیر میشن عامربه اکیا میگه یا بامن میایی یا من میرم پیش پلیس کمال: اکیا مجبورنیستی بری اکیا: مجبورم وبه عامر میگه اما بمیرم دست تورو نمیگیرم جلوی سینما اکیا به عامرمیگه تو حیوونی عامر: من فقط اتفاقی که افتاده رو بهت نشون دادم اوزان قاتله و توباور نکردی و امید داشتی بیگناه باشه و با کمال بری پایان

 

خلاصه قسمت 86 سریال اکیا

اوزان میاد پیش اکیا واکیا بهش میگه نمیخوای بپرسی چرا برگشتم اوزان: برام مهم نیست چون تو هرکاری بخوای میکنی اکیا: من برای تو برگشتم تو برادر منی تو قلب من بیگناهی اما امروز برادری که ازش محافظت کردم برای دومین بار منو پس زد نمیدونم از این به بعد چجوری زندگی کنم
زینب هم به اسو خبرمیده اکیا برگشته فهیمه به کمال و تانر میگه بیایین باباتون کارتون داره و اونا میاین به خونه پدرش موضوع مغازه رو میگه و میپرسه این یادداشت که میگه از پسرت مراقبت کن منظورش کدومتونه کمال: معلومه کار عامر هستش تانر: اقا عامر اخه اون با مغازه بابام چیکار داره کمال: بابا خانواده ما مگه چند تا دشمن داره کار عامر هستش تانر: اون دشمن توئه نه ما کمال: دشمن من دشمن خانواده نیست تانر: اما عشق دشمنت رو میخوای حسین میگه بسه تمومش کنید و فهیمه میگه این بلاها برای اینه که دست ازاون دختر برنمیداری تمومش کن هم خودتو هم خانوادتو از بین میبری
به قادرزنگ میزنن وموضوع بیهوش شدن خدمتکاران مادر عامرو بهش میگن
قادر به عامر زنگ میزنه ومیگه بیا خونه مادرت و نامه روبهش نشون میده ومیگه اون چجوری اومده اینجا ازاین به بعد ازفاصله پانصد متری هم هیچکس نمیتونه به این خونه نزدیک بشه
عامر: برای مادرش اومده به تو هم که گفت بابا قادر: اون اینطورفکرمیکنه اما من حقیقت روبهت گفتم
عامر: داستان اره اما حقیقت اینه اونیکه وارد این خونه شده برادرمن و بچه توو برادر منه چون توخواستی مادرشو بکشی برادرمن بامن دشمن شده اما پیداش میکنم
قادر: چیکارمیخوای بکنی
عامر: برادرم باشه یا نه حسابشو میرسم
قادر: یعنی بعد این همه سال فهمیدی برادرداری فقط فکر نابود کردنش به ذهنت رسیده
عامر: اون برادرمن نیست دشمنمه پنج سال داره منو تهدید میکنه حالا توبگو میخوای بکشم یا کشته بشم

سر میزشام عامرمیگه شاید چند روزی با اکیا دونفری بریم جایی و برگردیم و اکیا ازجاش بلند میشه ومیره اسو زنگ میزنه به عامر ومیگه اکیا برگشته چشمت روشن
عامر: چشم تو هم روشن
اسو: من خودمو به راحتی کامل عادت ندادم هراتفاقی ممکنه بیوفته
عامر: دیگه نه اکیا نمیتونه پاشه راحت دیگه جایی بره
اسو: من جای توبودم اینقدر مطمئن نبودم
عامر: دقت داشته باش اکیا الان توخونه پیش شوهرشه
اسو: خوب الان بله برای بعد چه برنامه ای داری شاید اکیا دوباره رفت ازکجا مطمئنی که نره
عامر: قوانین مدنی
اسو: برای ازدواج متعادل بله اما مال شما تعادل نداره حتی بچه هم ندارید عامرمیره پیش اکیا و اکیا میگه من برگشتم خونه اما پیش تو نه یادت نره
عامر: بشین باید شرط هامون رو تازه کنیم شرط اول کمال رو نمیبینی و حرف نمیزنی شرط دوم بعد ازاینکه مسافرت رفتیم توی یک اتاق میخوابیم توی یه تخت مثل زن وشوهرواقعی
اکیا: بمیرم بهتره
عامر: شرط سوم ازاین به بعد باید منودوست داشته باشی
زینب از اوزان درمورد عامرواکیا میپرسه ومیگه چرا برگشت چرا عامرعصبیه و توچرا ازهمه بیشتر خوشحالی
اوزان: من دیگه خسته شدم بس که درمورد ازدواج اکیا صحبت میکنیم و خودمون روفراموش کردیم توهمش ازمن فاصله میگیری وبا هم نیستیم واین داره خیلی زیادمیشه
زینب: داری ناراحتم میکنی اوزان: یعنی با من بودن ناراحتت میکنه زینبم میگه میرم هوا بخورم ومیره تواتاق عامرو عامرمیاد بهش میگه تودیگه داری به حد اسیب زدن میرسی
زینب: چیه زنت برگشته عوض شدی عامر: من اکیارو دوست دارم تورو دوست ندارم
زینب: اما اکیا تورو دوست نداره دردت همینه مجبورش کردی حالا با چی نمیدونم عامر: یه مدت نیا زینب ازفردا شب و روز پیش زنم هستم و افسانه زینب رو میبینه ازاتاق عامرمیاد بیرون
اسو میره خونه حقی بهش میگه کمال واکیا همه امیدشون ازدست رفته و فهمیدن اوزان قاتله
اسو: فرقی نداره کمال جلوی چشمام زجرمیکشه منم کاری نمیتونم بکنم خیلی دیرکردی عمو تو کمال رو وقتی فرستادی استانبول میدونستی عاشق اکیاهست من اگر میدونستم نمیزاشتم اینکارو بکنی و شاهد عشق اونا بودن برای من از مرگ بدتره کمال کنارچاه گریه میکرده و اکیا میره پیشش و اونم میگه الان نه جلونیا و اکیا میره و باخودش میگه نمیتونم لمسش کنم خدایا کمکم کن پایان

 

خلاصه قسمت 87 سریال اکیا


زینب با دوست آسو که حامله بوده هماهنگ میکنه و تست بارداری اونو به اوزان نشون میده و میگه حامله هستم اما بچه رو نمیخوام چون تو خیلی از حقایق رو از من پنهان کردی و اوزان هم همه چی رو میگه اکیا از لیلا میخواد یه نامه به کمال بده و کمال و لیلا و آسو میرن جلسه تو شرکت و کمال میگه یه سورپرایز دارم براتون و به کاغذ به منشی جلسه میده که برای همه کپی میکنه و قادر میگه قبل از گزارش سالانه در مورده پروژه ای که با شرکت کمال داریم صحبت میکنم ..کمال: این اواخر ما با شما زیاد کار داشتیم ..قادر:خیلی شوخ هستید ..کمال:شوخی نیست مطمئن باشید ..عامر:کمال خان الان وقته این مشکل نیست و شما دارید به افکارمون آسیب میزنید هدف من موفقیت بوده ..قادر:در مورده پروژه صحبت کنیم؟کمال:بله اما قبلش یه خبره خوب میخوام بدم وسطه زمین پروژه یه معدن هست اونو دو باره راه میندازیم …عامر:ما به سوپرایزهای کمال خان عادت کردیم …با کمال یه کم کل کل میکنن و قرار میشه کمال و عامر برن از معدن عکس بندازن…لیلا نامه اکیا رو میده و شب کمال میره به اون آدرس

اکیا داشته میوه میچیده کمال میرسه میگه چیکار میکنی اینا نرسیده هنوز کاله و کمال بغلش میکنه که راحتتر بچینه و میگه زود باش همسایه ها میبینن آبرومون میره اکیا میگه منو بذار زمین هر چی خوردم تو گلوم موند ..کمال :چرا منو اینجا خواستی؟اکیا: بفهمی فورا میری؟کمال:اگه بگم بمون میمونی؟اکیا:بله ..کمال:اکیا میمونی؟اکیا:هیچی نپرس فقط میخوام امشب رو از من نگیری میای؟کمال:اینجا مال کیه؟اکیا:خانواده یاسمین نیستن خارج هستن نمیای؟ فکر میکنی اشتباهه؟کمال:نیست؟اکیا:نیست اشتباه مجبور بودن منه از تو جدا شدنمه یه شب برای خودم نداشتنه اینکه بین برادرم و عشقم بمونم اشتباهه اگه نمیمیرم برای اینه که تو رو د�ونی ..ازت جدا میشم..عامر: گوش بده قشنگ… بعدش خودم تو رو میکشم. اکیا:منو از این میترسونی ؟
عامر:نه ادامه داره بعد هم.کمال هم منو میکشه و بازهم ما بهم میرسیم و کمال و داداشت میوفتن زندان..اینم پایانش تصمیم بگیر
اکیا: باشه.. عامر: چی؟ اکیا:باشه دیگه باشه و با بغض ب سمت با لکن میره و برای اینکه عامر نتونه اونو صاحب شه خودشو پرت میکنه
و کمال که همراه پلیس ها اون پایینه این صحنه رو میبینه و فریاد میگه اکیاااااا
نهههههه….

 

 

 

خلاصه قسمت 89 سریال اکیا

اکیا: اگرالان بمیرم اصلا ناراحتی ندارم کمال: این دیگه چه حرفیه اکیا: همینطوری گفتم کاش الان تو یه کشتی بودیم کمال: میتونیم
اکیا: نمیتونیم بعضی وقتا خودمو خیلی بیچاره حس میکنم
کمال: من کنارتم تو بیچاره نیستی اکیا: جونم به درداومده کمال: منم جونم به درد اومده اکیا میخواد بره کمال دستش رو میگیره کمال: اکیا نرو اکیا: دست منه؟ کمال : دست خودته جون این بدن دست توئه سر اکیا زخمی و خونس میشه و بیهوش میشه کمال: هیچ جوره ولت نمیکنم با هم میریم هرجا بریم من وتو باهم ولت نمیکنم و کمال رو بالای سراکیا نشون میده که میگه قول میدم تورو بردارم و ازاینجا بریم امبولانس میاد وکمال نمیزاره عامرنزدیک بشه وبهش میگه همه چی تقصیر توئه بهت گفتم با من مشکل داری مشکل تو با منه اما گوش ندادی همه چی تقصیر توئه کمال به خانواده اکیا خبر میده و همه میرن بیمارستان
عامربه تانرزنگ میزنه ومیگه افراد روجمع کن بیار این برادرت رو باید بیندازم تو اتیش زینب توبیمارستان میره پیش عامر وعامر میگه چی میخوای زینب: خوب بودن تورو میخوام عامر: اگراکیا خوب بشه منم خوب میشم هرگز ارزوی مرگش رونکن زینب: دیگه چی مگه من قاتلم عامر: من قاتلم اگر بلایی سراکیا بیاد من شروع میکنم به تمیزکردن افراد زینب: اکیا طوری نمیشه اما توداری برای عشق اون خودتو ازبین میبری عامر: درنهایت برنده منم اوزان میاد و عامرمیگه اومده بود منو دلداری بده ممنونم پلیس میاد عامرو به خاطر حمله به خبرنگاردستگیرمیکنه ومیبره
حیدر میاد پیش کمال وبهش میگه کمال ازاینجا برو وکمال میگه تا اکیارو نبینم هیچ جا نمیرم لیلا: الان اکیا فقط کمال رومیخواد یه کاری بکن تا اکیارو ببینه حیدربه کمال میگه برو امشب بهت خبرمیدم چون من کناراکیا میمونم تو بیا پیشش باش کمال به زهیر زنگ میزنه وبهش میگه خوب گوش کن میری خونه عامر و من بهت میگم که چجوری بری تو اتاق اکیا و پاسپورتشو برداری زهیرهم میره و پاسپورت اکیارو برمیداره دوستای زهیر بهش بابت اینکه اینهمه به کمال کمک میکنه اعتراض میکنن و زهیرمیگه هر چهل سال یه بارپیش میاد که من جونمو هم برای کسی فدا کنم مواظب حرفاتون باشید
حیدر به کمال خبرمیده که پنهانی بیاد تو بیمارستان و بره پیش اکیا عامرتو اداره پلیس بازداشت میشه و یاد حرفهای اکیا میوفته و داد فریاد میزنه ومیگه چقدر منو اینجا میخواین نگهدارید من عامرکوزجی اغلو هستم همتونو پشیمون میکنم کمال میره پیش اکیا و اکیا بهش میگه بلاخره تونستی بیای
کمال: خوبه که نرفتیاکیا: تو زندگیم چی عوض شده
کمال: وقتی روی زمین افتاده بودی من عوض شدم برای اینکه برادرت رو نجات بدی کم مونده بود بمیری دیگه داری بیش ازحد فداکاری میکنی ازاینجا که اومدی بیرون خوب فکراتو بکن تورو ازاینجا میبرم قسم میخورم عامرمیاد میبینه حیدر پایینه و میره پیش اکیا اما کمال رفته بود دکتر میاد پیش اکیا و ازش میپرسه شوهرتون نقشی توی این اتفاقی که برای شما افتاده داشته اکیا: نه اگر منظورتون اینه که عامر منو انداخت نه نینداخت اگر فکرمیکنید خودکشی کردم نه نکردم فقط میخواستم ازدست عامرنجات پیدا کنم نمیخواستم بمیرم دکتر: با شما چیکارکرده میخواین ازش شکایت کنید اکیا با سرش جواب منفی میده و دکتربه عامرمیگه یه کم از اکیا فاصله بگیرید دکتربه عامرمیگه یه کم ازش فاصله بگیرید بهتر میشه اون نیازداره کمی ازشما دورباشه عامر: من کسی نیستم که نیازهای زنم رو ازشما یاد بگیرم دکتر: اکیا ازشما شکایت نکرده منم به مسئولین خبرنمیدم اما شکایت نکردنش باعث نمیشه که قصد خودکشیش از یاد بره
عامر هم از زندان ازاد میشه ومستقیم ب سمت بیمارستان میره

 

خلاصه قسمت 90 سریال اکیا

سریز
کمال میره تو اتاق اکیا
کمال:خیلی ترسوندی منو ….اکیا :معذرت میخوام ..کمال: برای اینکه نتونستم نجاتت بدم و از جهنم بکشمت بیرون خودمو گناهکار میدونم ..اکیا :کمال دیگه چیکار باید میکردی؟…کمال:هر زمانی میشه یه کاری کرد درد داری؟اکیا گردنبند کمال رو نشون میده میگه این از من محافظت کرد وظیفش رو انجام داد و الان باید برگرده پیش صاحبش کمال تو غذاهای بیمارستان رو دوست داری؟..کمال:من؟..اکیا :من دوست دارم چون گرسنم شده کمال براش سوپ میاره و اوکیا میگه قهرمان من اومد خوش اومد چی آوردی برام..کمال:سوپ مرغ ..اکیا:فقط یه سوپ مرغ خالی؟ کمال:اینم بسختی گیر اوردم ..اکیا:شکم من با سوپ سیر نمیشه..کمال:از دست من بخوری فرق داره ..اکیا:میخورم که خوب بشم ..کمال:البته البته یعنی دوست نداری؟اکیا:نه اونقدری که تو رو دوست دارم ..کمال :پس چرا از ما دست کشیدی؟ اکیا:از خودمون دست نکشیدم فقط خواستم از دست عامر نجات پیدا کنم و برای کمال تعریف میکنه که چه اتفاقی افتاد که خودش رو پرت کرده ..کمال:دیگه بهت اجازه نمیدم منو بدون خودت کنی اکیا نه میتونی مانع من بشی و نه متوقفم کنی تو رو به عامر نمیدم..اکیا:تو زندگیم چی عوض شده؟کمال:وقتی رو زمین افتاده بودی من عوض شدم برای اینکه برادرت رو نجات بدی کم مونده بود بمیری دیگه داری بیش از حد فداکاری میکنی از اینجا که اومدی بیرون خوب فکراتو بکن تو رو از اینجا میبرم قسم میخورم ..عامر میاد و میبینه حیدر پائینه و میره اتاق اکیا اما کمال رفته بوده …دختره دستمال فروش میاد پیش اکیا و میگه ماموریت مخفی دارم و کادو رو بهش میده و میگه این مال توئه از طرف اونه ..اوکیا:اونم اومده؟ که دخترک میگه نه با مامان اومدیم و سلام رسوند بهت عامر میاد تو اتاق و میگه این کوچولو که الیف هم میگه اومدم اکیا رو ببینم و بعدم میره

کمال پیش نورسل میره و قول میده پسرش رو پیدا کنه و یه عکس ازش میگیره که توی مانیتوره خونه تهدید کننده دنبالش میگشت قبل از اینکه بدونه طوفانه دیده بوده اما یادش نمیاد

روانشناس از اکیا میپرسه شوهرتون نقشی تو این اتفاق که براتون افتاده داشته؟اکیا: نه اگه میخواین بپرسید عامر منو انداخت نه ننداخت اگه فکر میکنید خودکشی کردم نه نکردم فقط میخواستم از دست عامر نجات پیدا کنم نمی خواستم بمیرم ..دکتر:با شما چیکار کرده میخواین ازش شکایت کنید و اکیا با سرش جواب منفی میده و دکتر به عامر میگه یه کم از اکیا فاصله بگیرید بهتر میشه اون نیاز داره کمی از شما دور باش

.دکتر:اکیا از شما شکایت نکرد منم به مسئولین خبر نمیدم اما شکایت نکردنش باعث نمیشه که قصده خودکشیش از یاد بره … اکیا یاده پنج سال پیش میوفته که پدر و مادرش در مورده ازدواج اکیا و عامر صحبت میکردن و اون میره تو باغ و از خدا میخواد که کمال رو ببینه که کمال زنگ میزنه و میگه خوابیده بودم یهو از خواب پریدم که داشتم تو رو با صدای بلند صدا میکردم چیزی شده؟ تو خوبی؟اکیا:نه خوب نیستم و دوست داشتم باهات درد و دل کنم که کمال میاد پیشش و میگه حس کردم اومدم از این به بعد فقط اسم منو تو قلبت بگو من میام قول میدم از توی هر کابوسی که باشی بکشمت بیرون….آسو به حقی میگه مادرم بخاطره قادر خودکشی کرد و اکیا بخاطره عامر پدر و پسر مرگ بدنبال خودشون دارن .. تو نمیخوای مادرم رو ببینی من جسارت کردم رفتم تو چی؟ حقی:تقدیر من این بوده همیشه از دور دیدمش راضی هستم ..آسو:هیجوقت نمیری پیشش؟حقی:قبل از اینکه آخرین نفسم رو بکشم میرم پیشش…اسو میاد پیش عامر و بهش میگه کم مونده بود اکیا رو از دست بدی با این اتفاقات اونا بیشتر بهم وابسته میشن تو متوجه نیستی..عامر:متوجه هستم و فشارمو بیشتر میکنم که بهم نرسن..آسو:فرقی نداره بجایی میرسه که نمیتونی جلوشو بگیری چون لجبازن ما هر کاری میکنیم اونا باز با همن..عامر:من بفکرشم نگران نباش اما تو چرا اینقدر به من کمک میکنی،برای بدست اوردن کمال؟یا نکنه عاشق من شدی؟آسو:هر کاری کردم برات فقط دلیلش کمال بوده یه روز برای اینکه بدستش بیارم و یه روز برای اینکه بهش آسیب نزنی

طوفان میاد پیش کمال و در مورده قادر بهش هشدار میده و میگه مواظب کاراتون باشید و ردی از خودتون جا نذارید…کمال: طوفان خانوادت زنده هستن؟طوفان:بهتون گفته بودم خانوادمو از دست دادم و اصلا ندیدمشون و نمیدونم که مردن..کمال:از کجا میدونی مردن؟ کی بهت گفته؟طوفان:قادر..کمال:اون از کجا میدونه؟طوفان :نمیدونم کنجکاوی هم کردم اما نتیجه ای نداشت ..کمال عکس رو بهش نشون میده و طوفان میگه از خونم برداشتی کمال میگه نه از خونه مادرت برداشتم مادرت زندست بخوای میبرمت پیشش

 

خلاصه قسمت 91 سریال اکیا


کمال طوفانو میبره پیش مادرش و طوفان میگه این لطفتو فراموش نمیکنم و بهت مدیونم و به آسو هم زنگ میزنه میگه مادرم زنده بوده و حقی یه گذشته دروغی بهم داد اما کمال مادرم رو بهم داد..آسو:ما بهت دروغ نگفتیم چرا باید دروغ بگیم ..طوفان:چون شاید فکر کردین اگه مادرم رو پیدا کنم دیگه فکره انتقام نیستم و شما رو ولتون میکنم…اکیا با بلندگو به خبرنگارا میگه من اینجام و یه کم بهم ریختم اما خوبم ..خبرنگار:اکیا خانم و خودکشیتون بعده دعوا با عامر خان سره عشق ممنوع اتفاق افتاد؟اکیا:این چیزایی که مینویسید و تمومش نمی کنید زندگی منه زمانیکه عامر با عشقهای مختلفش بود از این خبرها ننوشتید چرا؟چونکه من یه زنم و شما در مورده خصوصیات اخلاقی من بازپرسی میکنید؟ صدها نفربا خبرهای شما در مورده من نظر میدن من یه زنم و برای توضیح به شما هیچی ندارم بگم حساب هر چیزی که اتفاق افتاده برام خودم میدم زندگی و اعتبار من بازیچه شما نیست که مثل آدامس تو دندوناتون بجویید من کالای دنیای فانتزی شما نیستم خیلی حقیرانه هستش که از زندگی من و به نفع خودتون برداشت کنید این زندگی منه من رو راحت بذارید یا نذارید خبری دستتون نمیاد ..عامر صحبتهای اکیا رو میشنوه و به روزنامه زنگ میزنه و میگه :فورا در مورده خبری که درباره زنم نوشتید باید اعلام رسمی بکنید که کمال شریک من هستش و بهش اعتماد دارم خیلی و دوست خانمم از دوران دانشگاه هستش و از ملاقاتاشون خبر داشتم هیچ ربطی هم به اتفاقی که برای همسرم افتاده نداره و ازدواجمون با شادی ادامه داره اگه ادامه بدین شکایت میکنم

کمال:خیلی چیزها از سر گذروندیم اما هیچی از خانواده مهمتر نیست خواستم ببینمتون جز شما کوهی نیست که بهش بچسبم تا یه زمانی…تانر:خوب گفتی تا یه زمانی..کمال:هممون داریم زندگی که انتخاب کردیم میگذرونیم حتی اگه اشتباه کردیم و یا قصد جون همدیگه رو کردیم ما از یه جون هستیم اگه فردا اتفاقی برام افتاد میخوام مطمئن باشم شما رو به هم امانت دادم هر چی که بشه

تانر:چی شده یعنی چی من چیزیم بشه؟ خبریه؟تو دردسر افتادی ؟چی شده؟..کمال:با زینب قهر نباش ازدواج کرده تموم شد رفت راه برگشتی نیست حالا تو داداش…تانر:به من نرس حتما باز عامر..کمال:بله الان متوجه نمیشی اما به موقع میفهمی فقط میخوام مواظب باشی بخاطره کارای کثیفش. اون سلاح رو بذار تو جیبت …زینب:درسته داداش اونو نمیشناسی آدمه عجیبیه یه دیوانه هستش و همه کاراش با نقشه هست..کمال:برای همین زینب اگه بخوای از اون خونه بیای بیرون این کلید خونه من مال توئه همه چی رو حل کردم الان دیگه مال توئه به حسابتون هم پول ریختم اگه لازم داشتید استفاده کنید ..تانر:این بچه بازی ها رو نکن من گول نمیخورم میخوای دل ما بسوزه؟..کمال:کاری که از دلم اومد انجام دادم کاری نمی کنم فردا معلوم نیست چی میشه برای همین میخوام شما دوتا آشتی کنید لطفا و تانر و زینب آشتی میکنن …. کمال :ما هر چقدر که تو روی هم وایسیم دشمن نیستیم منم زندگیمو انتخاب کردم و ادامه میدم چه درست چه غلط با گناهانش و بغلشون میکنه … میره پول میز رو حساب کنه تانر به زینب میگه خدا حافظی کرد باهامون اما اونو میشناسم عاقلانه رفتار میکنه میره و بر میگرده امیدوارم البته .. زینب به کمال میگه داری از ما خدا حافظی میکنی؟کمال:هنوز نه بابد یه گره بزرگ رو بازش کنم برای همین یه بار دیگه تو و اوزان رو میبینم …قادر نگران دیداره کمال و عامر هستش و فکر میکنه کمال میخواد باهاش تسویه حساب کنه به ویدا زنگ میزنه و اکیا متوجه میشه..اکیا به لیلا زنگ میزنه میگه نگرانم لیلا هم میگه تو نگران نباش خبری شد بهت خبر میدم …
عامر هم میره پیش کمال و باهم از آسانسور میرن بالا تا حرف بزنن

 

منبع : تاپ ناز

 

دانلود سریال اکیا قسمت 100 ,دوبله فارسی قسمت 100 سریال اکیا,سریال ترکی اکیا قسمت 100

 



  • علی حرفه ای